۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

این دیگر"درگذشت" نیست،قتل است؛قتل های زنجیره ای برای سرکوب جنبش سبز

متاسفانه "کشته شدن" هدی صابر تائید شدبه تاکید نوشتم"کشته شدن" تا بگویم که متوجه تلاش این روزهای "انصار دوزبازی با الفاظ" و "اصحاب تعدیل کلمات" برای تقلیل "جنایت به مرگ"، و "قتل به فوت" هستم و هستیم।عزت الله سحابی،هاله سحابی و اکنون هدی صابر که از پس اعتصاب غذا در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی خود نیز کشته شد در زندان این دیگر"فوت" و "مرگ" و "درگذشت"نیست،بی شک دشمنان آزادی در حال اجرای دور تازه ای از "حذف" و "قتل های زنجیره ای" آزادیخواهان ایران هستند.
هدی صابر از مرداد 88 در بازداشت بود و پس از آنکه هاله سحابی در مراسم تشییع پیکر ستم دیده و جان آزاده عزت الله سحابی کشته شد،به همراه امیرخسرو دلیر ثانی طی پیامی به مردم اعلام کرد که "ما دو عضو خانواده فکری-سیاسی ملی-مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه 11 خرداد ماه ९० و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از گاه غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر می زنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر می کنیم."

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

نوشتار هوشمندانه محسن آرمین

محسن آرمین و نوشتار هوشمندانه اش در روزنامه اعتماد برای رسوایی دستگاه شکنجه و اعتراف گیری اجباری

مهدی بازرگان در نطق پیش از دستور آخرین جلسه دوره اول مجلس:تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که این‌جانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویّت، از جمله مصونیّت پارلمانی برخوردار بودم به پایان می‌رسد. از پس‌فردا من نیز مانند بقیّه موکّلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشته‌اند می‌خواهم به اطّلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرف‌هایی غیر از سخنان دیروز و امروز می‌زند و مثل طوطی مطالبی را تکرار می‌کند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست.(روزنامه جمهوری اسلامی،10 اردیبهشت سال 1363)

پيشدستي در اعتراف
محسن آرمین
1.اظهارات آقايان ابطحي و عطريانفر که صدا و سيما و رسانه هاي وابسته به جريان حاکم از آن به عنوان اعترافات ياد مي کنند، اين روزها موضوع بحث محافل مختلف و حتي گفت وگوهاي مردم عادي است. بي ترديد مردم عادي انتظار داشته و دارند که دست کم چهره هاي سرشناس اصلاح طلب در شرايط مختلف حتي در زندان و تحت شکنجه يا شرايط نامتعارف بر عقايد خود استوار باشند و در قبال نسبتي که به عنوان يک چهره سياسي ميان خود و جامعه تعريف کرده اند، رفتاري متعهدانه داشته باشند. اين انتظار البته کاملاً قابل درک است. اما در نگاهي منصفانه وضعيت کساني مانند آقايان عطريانفر و ابطحي که در شرايطي نامعلوم و بريده از عالم خارج و بي اطلاع از هر خبر و اطلاعي در سلول هايي به سر مي برند که هر روز يکي از اهالي آن به سرنوشت روح الاميني ها و سهراب ها دچار مي شوند، نيز بايد براي ما قابل درک باشد. نمي خواهم بگويم با ابطحي و عطريانفر همان کرده اند که با محسن روح الاميني ها. شايد آري و شايد هم نه. اما دست کم اين حقيقت قابل کتمان نيست که آنها در زندان ها و شرايط و تحت نظر بازجويان و صحنه گرداناني نگهداري مي شوند که محسن و سهراب ها نگهداري مي شوند. قصد توجيه سخنان ابطحي و عطريانفر را ندارم. حداقل آنکه اين درست است که اعترافاتي که در چنين شرايطي انجام شود بي ارزش است اما مقاومت و پايداري در اين شرايط بسيار ارزشمند است.

2- پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بندکشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست.

يک چيز مسلم است و آن اينکه اظهارات عطريانفر و ابطحي هيچ چيزي بيشتر از مقالات کيهان و رسالت و يالثارات و اخيراً وطن امروز نداشت. اينها مطالبي نبودند که آنان بيرون از زندان از آن بي اطلاع باشند. در زندان و سلول انفرادي و شرايط بي خبري از عالم و آدم نيز هيچ داده و اطلاع جديدي به معلومات آنها افزوده نشده است. بازجوها هم افلاطون و ارسطو نيز نبوده و حداکثر معلوماتي در حد آقاي حسين شريعتمداري دارند که ابطحي و عطريانفر هر روز در روزنامه کيهان آرا و افکار وي را مي خوانده اند. مي ماند موانع دروني و وابستگي ها و قيد و بندهاي دنيايي که مانع درک حقايق مي شوند. اگر اين فرض نامحتمل را کنار بگذاريم که عطريانفر و ابطحي در مدت يک ماهه زندان ره صدساله مراحل سير و سلوک عرفاني را طي کرده اند، به اين نتيجه مي رسيم که آنان در اين مدت نمي توانسته اند اويس قرني و بايزيد بسطامي شده باشند به طوري که پرده از چشمان شان افتاده و عالم ملکوت برايشان مکشوف شده و مثلاً دريافته باشند که آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور واقعي و محبوب کشور است يا باور کرده باشند که اگر به جاي سرکوب اعتراضات مسالمت آميز مردم، به اين پيشنهاد ساده ميرحسين موسوي عمل مي شد و براي اطمينان از صحت نتايج آراي انتخابات مثلاً شماره هاي کد ملي راي دهندگان ثبت شده در دسته هاي تعرفه راي با کد ملي موجود در رايانه سازمان ثبت احوال مطابقت داده مي شد، هلال ناامني افغانستان، ايران و عراق کامل مي شد و در ايران جنگ داخلي راه مي افتاد يا نظام سرنگون مي شد،

3- نمي دانم عدم تحمل دشواري ها و سختي ها تا چه اندازه مي تواند شاخصي براي تعيين ميزان ايمان ما به راهي که برگزيده ايم باشد. وقتي به ماجراي عمار ياسر مي انديشم که برخلاف پدر و مادرش تاب شکنجه نياورد و حتي رسالت پيغمبر را انکار کرد، با اين حال مورد ملاطفت و نوازش پيغمبر قرار گرفت و چنان بر ايمان خود پايدار ماند که در اعتراض به رفتارهاي ناحق خليفه شکنجه شد و بر سر پيمان خود همچنان استوار بود تا آنکه در پيري در رکاب علي(ع) در صفين شهيد شد، احساس مي کنم درباره رفتار کساني مانند ابطحي و عطريانفر نبايد و نمي توان بي پروا قضاوت کرد.

4- عطريانفر در آن مصاحبه در پاسخ آقاي مهاجراني گفت اگر شما نيز در اينجا بوديد مثل ما فکر مي کرديد. تمام سخن در همين لفظ «اينجا» است. اگر مقصود عطريانفر از «اينجا» ايران يا تهران باشد، قطعاً سخني درست نگفته است، زيرا بسياري از دوستان اين دو که در ايران هستند مانند عطريانفر عمل نکرده اند. اما اگر مقصود وي از «اينجا» زندان باشد، ممکن است حق با عطريانفر باشد و تنها در اين صورت است که جمله وي مي تواند صحيح باشد و اين احتمال نه تنها درباره مهاجراني بلکه براي هر يک از ما مي تواند صادق باشد.

5- ممکن است در نقد رفتاري که عطريانفر و ابطحي از خود نشان داده اند گفته شود کساني که در اين سطح از فعاليت و عمل سياسي قرار مي گيرند بايد تاب تحمل شرايط سخت و دشوار را داشته باشند. بر افراد عادي خرده يي نمي توان گرفت اگر در شرايط زندان تاب نياورند اما از کساني که در سطح چهره هاي شاخص قرار مي گيرند و به مرجعي براي جامعه و به ويژه جوانان تبديل مي شوند، چنين بي قراري و ناشکيبايي در شرايط زندان پذيرفته نيست. اين سخن نيز کاملاً صحيح است. مي توان در تاييد آن گفت کسي که تحمل محروميت و سختي و فشار و شرايط زندان را ندارد نبايد در سطح يک ليدر سياسي خود را مطرح کند. اما همه سخن در اين است که ما چگونه از توان و قدرت خود براي تحمل شرايط سخت و دشوار مي توانيم مطمئن شويم؟ آيا ما ارزيابي واقع بينانه يي از توان و قدرت خود داريم؟ حداقل اين حقير به رغم تمام ايماني که به راه و انديشه خود دارم و در بسط آن مي کوشم و خطرها و محروميت ها و شرايط سخت و دشوار را به قيمت پايداري بر افکار خويش به جان خريده ام، هنوز نمي توانم ادعا کنم مانند برادران بزرگوار و ثابت قدم در بندم، تاب شرايط دشوار زندان را داشته باشم. تنها کساني مي توانند چنين ادعايي بکنند و در اين ادعا صادقند که اين شرايط را تجربه کرده باشند.

6- همه اين مطالب را گفتم تا در اين بند پاياني بتوانم حديث نفس کنم.

اين روزها از يک سو خط و نشان کشيدن هاي مراکز اصلي قدرت و تهديدهاي شبانه روزي در رسانه هاي وابسته به جريان حاکم عليه معترضان به نتايج انتخابات و نيز تهديد صريح آقاي احمدي نژاد مبني بر کوبيدن سر مخالفان به سقف و ادامه دستگيري فعالان سياسي و... نشان مي دهد اين ماجرا سري دراز دارد و منتقدان و معترضان به روندهاي جاري از جمله اين حقير هر آن بايد در انتظار دستگيري و حبس و قرار گرفتن در شرايط مشابه عطريانفر و ابطحي باشند. و از سوي ديگر خود را حداقل در اين حد مي شناسم که استعداد اويس قرني و بايزيد بسطامي شدن را ندارم که در شرايط خاص يکباره حقايق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و انديشه هايم تغيير کند.

بنابراين به عنوان يک فعال سياسي شناخته شده در عرصه سياست اين کشور، و عضو شوراي مرکزي و شوراي سياسي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، پيش از تحقق چنين احتمالي درباره خود به صراحت اعلام مي کنم به آنچه در قالب بيانيه ها و مواضع فکري و سياسي سازمان متبوعم تاکنون منتشر شده و آنچه تاکنون شخصاً گفته يا نوشته ام اعتقاد راسخ دارم. در اين زمينه با ديدگاه ها و مواضع اعلام شده از سوي آقايان ميرحسين موسوي، خاتمي و کروبي کاملاً موافقم.

هيچ نقطه سياه و تاريکي در زندگي سياسي خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگي کنم، هيچ ارتباطي با بيگانگان نداشته و ندارم، تاکنون هيچ پولي از محافل بيگانه دريافت نکرده ام، نه به انقلاب مخملي معتقدم و نه به براندازي نظام و تنها خواهان اجراي قانون اساسي و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم و معتقدم تنها راه اعتلاي کشور و استحکام نظام جمهوري اسلامي ايران و حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام، پايان دادن هر چه سريع تر به روش دروغ و نيرنگ و فريب، بازگرداندن کشور به مسير اصلاحات، رعايت حقوق شهروندي و توقف خودکامگي و قانون شکني است. بنابراين اگر مشيت و اراده ربوبي بر اين تعلق گرفت که به ابتلا و فتنه يي که دوستان و برادرانم گرفتارند، دچار شوم، از هم اکنون اعلام مي کنم اگر سخني برخلاف آنچه گذشت از بنده شنيده شد، اعتقاد و باور اين حقير نبوده و تحت شرايط ويژه زندان و به اکراه و اجبار بدان اقدام کرده ام. از تمام همفکرانم در جمع فعالان سياسي مي خواهم تا فرصت باقي است به صورت جمعي يا فردي به اقدامي مشابه دست بزنند زيرا در شرايط موجود تنها به اين طريق مي توان به بدعت سيئه و شيوه زشت و نامبارک اعتراف گيري پايان داد. با چنين اقدامي ممکن است زندان و حبس در انتظار ما باشد، اما اين حربه کثيف و غيرانساني در اين کشور براي هميشه بي اثر و ريشه کن خواهد شد.

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

مرحله دیگری از کودتا آغاز شد؛ضربه نهایی،بازداشت های تکمیلی

سه شنبه و چهارشنبه همزمان با پلمپ انجمن صنفی روزنامه نگاران از سوی مزدوران کودتا،دور تازه ای از بازداشت ها آغاز شده که به نظرم نه تنها ادامه خواهد یافت بلکه به احتمال قریب به یقین در روزهای آینده شدت می گیرد.

کودتاچیان،مرحله تازه ای از کودتا را آغاز کرده اند که در خیال شان «ضربه نهایی» به جنبش آزادی خواهی و دموکراسی طلبی است .آن ها البته قصد دارند که درهمین حین «بازداشت های تکمیلی» برای پروژه اعتراف سازی را اجرا کنند و تا حد ممکن به باقی مانده نهادهای مدنی و صنفی حمله کنند.
مدتی که احتمالا برای این مرحله از کودتا پیش بینی کرده اند؛از شامگاه سه شنبه تا یک هفته پس از تغییر رئیس قوه قضائیه و قبل از نهایی شدن کابینه دولت کودتا است.
هاشمی شاهرودی عملا هیچ کاره است در این روزهای آخر ریاست اش بر قوه قضائیه هر چند قبلا هم نه نیت و نه قدرت توقف و ایستادن در مقابل کودتاچیان را نداشت.تا صادق لاریجانی بیاید و بر صدر قوه قضائیه بنشیند در عمل سعید مرتضوی همه کاره این قوه است.از طرفی احمدی نژاد سرپرست وزارت اطلاعات و رئیس دولت کودتا به طور همزمان است.قبلا در این مورد نوشته ام و به نظرم همزمان با بازداشت های دو روز اخیر و حکومت نظامی که چهارشنبه در تهران برقرار شد کودتاچیان استارت «ضربه نهایی» را زده اند.
آن ها در خیال شان به سوی پیروزی قدم بر می دارند و قصد دارند در این مرحله همه چیز و همه کس و همه جا را ساکت کنند اما درحال دویدن و نزدیک شدن به پرتگاه هستند.هر چه بیشتر و تندتر بدوند زودتر به پرتگاه می رسند.هر چه بیشتر بازداشت کنند،بیشتر کشتار کنند و حمله کنند به مردم،فجیع تر سقوط می کنند.
به فهرست بازداشت ها نگاه کنید:
بازداشت مهدی یزدانی خرم؛دبیر گروه ادب و هنر روزنامه اعتماد ملی و ویراستار نشر چشمه.او ساعتی پیش در شامگاه چهارشنبه 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطه در نشر چشمه بازداشت شد.این طور که گفته میشه ماموران در هنگام بازداشت او طبق معمول این جور بازداشت ها هیچ حکم بازداشتی هم ارائه نکرده اند.همه کسانی که مهدی یزدانی خرم را می شناسند از اینکه او نویسنده و روزنامه نگاری است که تنها در حوزه ادبیات و فرهنگ فعالیت می کند خبر دارند.
بازداشت میرحمید حسن زاده؛مدیر عامل سابق خبرگزاری ایسنا،مشاور مدیرعامل فعلی ایسنا،مدیر سایت قلم رسانه رسمی میر حسین موسوی که البته در خبرها تاکید شده که از هفته گذشته مدیریت سایت قلم را به نزدیکان موسوی واگذار کرده.حسن زاده را عصر روز سه شنبه 13 مرداد در محل کارش یعنی دفتر خبرگزاری ایسنا بازداشت کردند.
بازداشت رضا نوربخش؛سردبیر روزنامه فرهیختگان نیز شامگاه سه شنبه در روزنامه فرهسختگان بازداشت شد.ماموران دفتر کار او را بازرسی کردن و جالب اینه که گفته اند قبل از اینکه او را بازداشت کنند ماموران به خانه اش رفته و آن جا را هم مورد بازرسی قرار دادند.
اما خبر مهم بعدی پلمپ انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران است؛
پنج مامور با حکمی که به امضای سعید مرتضوی، دادستان تهران رسیده بود شبانه اقدام به پلمپ ساختمان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران کردند. ماموران دادستانی ساعت 9 شب به محل انجمن صنفی روزنامه نگاران مراجعه کرده و در حالی که مشغول فیلمبرداری از ساختمان انجمن بودند، نه تنها این ساختمان بلکه ساختمان تعاونی مسکن انجمن را هم پلمپ کردند.پلمپ انجمن صنفی روزنامه نگاران در حالی صورت میگیرد که فردا ( پنج شنبه) زمان برگزاری مجمع عمومی انجمن بود.
...

يزداني‌خرم در حالي كه در نشر چشمه مشغول خريد كتاب بود از سوي افراد لباس‌شخصي به بيرون نشر فراخوانده شده و بدون ارائه هرگونه حكمي بازداشت شد. به گفته شاهدان عيني، لباس‌شخصي‌ها پس از آنكه 15 دقيقه وي را در يك وانت حبس كردند با يك دستگاه خودرو پژو وي را به محل نامعلومي منتقل كردند.
مهدي يزداني‌خرم، نويسنده و دبير گروه ادبيات روزنامه اعتماد‌ملي از داوران جشنواره كتاب سال، منتقدان مطبوعات، نويسنده رمان «به‌گزارش اداره هواشناسي فردا...»، روزنامه‌نگار ادبي در روزنامه‌هاي شرق، اعتماد، فتح، همشهري، اعتماد‌ملي، مجله شهروند‌امروز و برنده جايزه بهترين رمان متفاوت سال 86 (جايزه واو) بوده است.
بازداشت يزداني‌خرم در حالي صورت گرفت كه برابر قانون بايد بازداشت‌هر فرد با حكم قضايي انجام شود اما شاهدان اعلام كردند افراد دستگيركننده هيچ‌حكمي به وي نشان نداده و بدون ارائه مدرك يا دليلي وي را بازداشت كردند.
مهدي يزداني خرم اخيرا به مدت يك هفته در بيمارستان بستري بود و پزشكان دليل بيماري وي را پنيك اعلام كرده بودند. او همچنان تحت نظر پزشك قرار داشت.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes