دوستم شهرام رفیع زاده، مطلبی نوشته است درباره ی سیاهکاری رایج این سالها و آن به قول اکبر گنجی تاریکخانهای که تمام این سالها فعال بوده و در کار اعتراف گیری و پرونده سازی و قربانی گرفتن. شهرام اسم این فرآیند و اتاق را به استعاره گذاشته است :"اتاق معجزه" حرفی نیست و خواندنش آدمی را غمگین میکند. فقط خواستم تکملهای بر آنچه نوشته، بنویسم، که شاید او را اکنون چنین مجالی نبوده است.
او مینویسد:"نخستین پردهبرداری از اتاق معجزه شاید به زمستان سال 1375 بر میگردد که زجرنامه فرج سرکوهی انتشار یافت. اما پیشتر نیز پخش برنامه تلویزیونی "هویت" نشانههایی از وجود چنین اتاقی را نمایان ساخته بود."اما به راستی این اتاق دهشتناک، از این زمان پدیدار شده بود؟ سالهای دههی شصت پس این وسط چه میشود؟ اعترافات و اقرارهای تلویزیونی آن سالها، بهترین و انسانیترین بخش آن تراژدی بزرگی بود که در زندانها جریان داشت. آنچه در تمام این سالها روی داده، چیزی نیست جز ادامهی همان تفکر و دستگاهی که شهریور 1367 را آفرید. اگر تاریخچهی این اتاق سیاه باید نوشته شود، گریزی از عبور از همان گردنهی دشواری نیست که این سالها عدهای هنوز نخواستهاند از آن بگذرند. یادم است دوستم، رسول اصغری، وقتی مقالهای با همین مضمون، اگر اشتباه نکنم در عصر آزادگان به چاپ سپرد، حمید رضا جلایی پور چگونه پاسخش گفت و چگونه در دفاع از آن سالها و آنچه رفته بود، نوشت. اتاق معجزه، هر زمان و هر جا که باشد، جز شعبدهای سیاه نیست و قربانیانش، همیشه قربانیاند و در قربانی بودن با هم تفاوتی ندارند.
نطفهی آن فرآیند دهشتناک که جز کینه و نفرت و تباهی نیافریده، درست در همان اوج احساسات انقلابی بسته شد. اعدام بازماندگان به اسارت درآمدهی رژیم پیشین، سرآغاز ماجرایی بود که دو سه سال بعدش شروع کرد به گرفتن قربانیان تازهای که از قضا از مخالفان صف نخست همان نظام قبلی بودند.
یاد رمان طاعون کامو می افتم. کشتن، کشتن است و نمیتوان به بهانهی آنکه دیگر کسی کشته نشود، کشت. با جنگ نمیتوان صلح آفرید و با برقراری سیستمی جهنمی، بهشتی خلق نخواهد شد. کل این پدیده زیر سوال و مطرود است.
این اتاق، سابقهای طولانی دارد و این سابقه چنان وسعتی به آن داده است که تنها در اتاقی که این روزها فعال است، نمیگنجد.
او مینویسد:"نخستین پردهبرداری از اتاق معجزه شاید به زمستان سال 1375 بر میگردد که زجرنامه فرج سرکوهی انتشار یافت. اما پیشتر نیز پخش برنامه تلویزیونی "هویت" نشانههایی از وجود چنین اتاقی را نمایان ساخته بود."اما به راستی این اتاق دهشتناک، از این زمان پدیدار شده بود؟ سالهای دههی شصت پس این وسط چه میشود؟ اعترافات و اقرارهای تلویزیونی آن سالها، بهترین و انسانیترین بخش آن تراژدی بزرگی بود که در زندانها جریان داشت. آنچه در تمام این سالها روی داده، چیزی نیست جز ادامهی همان تفکر و دستگاهی که شهریور 1367 را آفرید. اگر تاریخچهی این اتاق سیاه باید نوشته شود، گریزی از عبور از همان گردنهی دشواری نیست که این سالها عدهای هنوز نخواستهاند از آن بگذرند. یادم است دوستم، رسول اصغری، وقتی مقالهای با همین مضمون، اگر اشتباه نکنم در عصر آزادگان به چاپ سپرد، حمید رضا جلایی پور چگونه پاسخش گفت و چگونه در دفاع از آن سالها و آنچه رفته بود، نوشت. اتاق معجزه، هر زمان و هر جا که باشد، جز شعبدهای سیاه نیست و قربانیانش، همیشه قربانیاند و در قربانی بودن با هم تفاوتی ندارند.
نطفهی آن فرآیند دهشتناک که جز کینه و نفرت و تباهی نیافریده، درست در همان اوج احساسات انقلابی بسته شد. اعدام بازماندگان به اسارت درآمدهی رژیم پیشین، سرآغاز ماجرایی بود که دو سه سال بعدش شروع کرد به گرفتن قربانیان تازهای که از قضا از مخالفان صف نخست همان نظام قبلی بودند.
یاد رمان طاعون کامو می افتم. کشتن، کشتن است و نمیتوان به بهانهی آنکه دیگر کسی کشته نشود، کشت. با جنگ نمیتوان صلح آفرید و با برقراری سیستمی جهنمی، بهشتی خلق نخواهد شد. کل این پدیده زیر سوال و مطرود است.
این اتاق، سابقهای طولانی دارد و این سابقه چنان وسعتی به آن داده است که تنها در اتاقی که این روزها فعال است، نمیگنجد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر