۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

شادی صدر را گرگ های آغا ربودند

شادی صدر،وکیل ، فعال جنبش زنان و روزنامه نگار امروز جمعه 26 تیر ماه وقتی به همراه چند نفر از دوستانش پیاده از خیابان کریم خان به سوی محل برگزاری نماز جمعه می رفت با حمله گرگ های آغا یا همان لباس شخصی های مزدور مواجه و به شکل وحشیانه ای ربوده شد
این روایت یکی از همراهان شادی صدر است از هجوم مزدوران به این روزنامه نگار و وکیل مدافع حقوق زنان است که در سایت میدان زنان منتشر شده.

شما هم بخوانید تا با چهره جانوران درنده ای که اگر حیوان شان بنامیم به «حیوانیت» ستم کرده ایم، بیشتر آشنا شوید؛

ميدان زنان- تيرماه سال 1388 حدود ساعت 11:30 هنگامي كه شادي صدر همراه چند تن از دوستانش كه براي شركت در نماز جمعه عازم بودند در بلوار كشاورزتهران به طرز كاملأ غير قانوني و غير انساني دستگير شد.
يكي ازهمراهان شادي صدر درباره جريان بازداشت وي مي گويد:
ما داشتيم تو بلوار كشاورز راه مي رفتيم، نه اون وسط كه بلواره، بلكه تو خود خيابون كه يكي اومد به من گفت خانم تو با ما مياي بقيه برن!
من و شادي با تعجب نگاهش مي كرديم كه يه موتوريه از دور گفت: اين نه اون يكي!
لباس شخصي ها اومدند طرف شادي و هلش دادند طرف يه ماشين پژو، اونم كه شوك شده بود رفت تو ماشين نشست؛ من و دوستم داد زديم براي چي دارين مي برينش؟
كه شادي يه دفعه به خودش اومد و شروع كرد به داد و هوار و كوبيد به در.
دوستم در ماشينو باز كرد و ما داشتيم شادي را مي كشيديم بيرون ولي ماموري كه داخل ماشين بود از داخل شادي رو گرفته بود و مي كشيد داخل ماشين كه در همين حين مانتوش در اومد؛ اما دوستم دست شادي را كشيد و او در حالي كه بلوز و شلور تنش بود از ماشين در اومد و فرار كرد. مامورها و من و دوستم هم دنبالش مي دويديم.
در اين حال يه مامور از روبرو بهش حمله كرد و از روسريش اونو مي كشيد و شاديم مقاومت مي كرد براي همين روسريش در اومد و شادي دوباره فرار كرد. اين بار دو نفر ديگه سر رسيدند كه يكيشون باتوم فنري داشت. شادي را با خشونت تمام گرفتند و زدند و او همچنان مقاومت مي كرد.
ما را هم نذاشتن بريم طرفش، به زور گرفته بودنش و بردن توي ماشين. مامور تقريبا شادي رو بغل كرده بود
و اصلا حجابش براي اونا مهم نبود!
وقتي تو ماشين بردنش هم روسري رو بهش ندادند و ماشين دور زد و سريع رفت.
راستش هيچ كس به غير از دوستم و من كاري نكرد، شايد اگه بيشتر بوديم نمي گذاشتيم ببرنش.
شادي مي خواست كيفشو به ما بده كه مامور موتوريه بازم از دور داد زد كه كيفش باشه. مردم همه شوكه شده بودند و فقط متحير و حاج و واج تماشا مي كردند.
ما هيچ برگه يا حكمي از اين لباس شخصي ها نديديم و واقعا نمي دانيم آنها چه كساني هستند.
...
عکس از :نیوشا توکلیان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes