مصاحبه اختصاصی نیوزویک با شیرین عبادی/ ترجمه ف. کوشا
برندهی غیرمترقبهی جایزهی صلح نوبل از حقوق بشر، اسلام و عشق خود به ایران سخن میگوید.
ماری والا
۱۱ اکتبر – وکیل حقوق بشر ایرانی، شیرین عبادی، 56 ساله، در حال رفتن به فرودگاه بود تا هواپیمایی بگیرد و به تهران بازگردد که از رادیو شنید برندهی جایزهی صلح نوبل شده است. عبادی که برای ایراد سخنرانیهایی به پاریس رفته بود مانند همه از این خبر شوکه شد. او که در بیرون از کشور خود و محافل حقوق بشری چندان شناخته شده نیست از حوزهی فعالیتی دستچین شد که پاپ ژان پل دوم بیمار را نیز در بر میگرفت. صبح روز بعد، در نشستی با نیوزویک دربارهی موقعیت موجود در ایران و اینکه چگونه این جایزه ممکن است به تغییر آن کمک کند سخن گفت.
نیوزویک: آیا جایزهی شما نقطهی عطفی برای دموکراسی در ایران است؟
شیرین عبادی: امیدوارم چنین باشد. من همواره در چارچوب قانون عمل کردهام؛ هرگز کاری نکردهام که غیرقانونی باشد. از اعتراضات یدون خشونت پشتیبانی میکنم. اما هنگامی که اوضاع خراب میشود از قربانیان به طور رایگان دفاع میکنم. در سال 1999 که خوابگاههای دانشجویان مورد حمله قرار گرفت، از خانوادهی یکی از قربانیان دفاع کردم و این کار به زندانی شدن من منجر شد. بنابراین امیدوارم این جایزه به حامیان حقوق بشر در ایران جرأت و انرژی بدهد تا به کار خود ادامه دهند. درواقع، بزرگترین نفع این جایزه نشان دادن آن است که هنوز امکان دارد در ایران ماند و برای پیشبرد حقوق بشر کار کرد.
آیا فکر میکنید رژیم میتواند خود را اصلاح کند یا آنکه در بن بستی بین اصلاحگرایان و محافظهکاران گیر افتادهاست؟
من بر این باورم که هنوز هم امکان دارد رژیم را اصلاح کرد، اما اکنون برای اقدام و همچنین تفکر پراگماتیک چندان وقتی باقی نمانده است [دقیقهی آخر است – high time ]. حتی در ایران که اصلاحات مهمی صورت نگرفته است، تعداد مردمی که از اصلاحات حمایت میکنند افزایش یافته است. این مسئله به من امیدواری میدهد که سرانجام [اصلاحات] به وقوع خواهد پیوست.
آیا حقوق بشر میتواند در یک جمهوری اسلامی وجود داشته باشد؟
بین یک جمهوری اسلامی، اسلام و حقوق بشر تناقضی وجود ندارد. اگر در بسیاری از کشورهای اسلامی حقوق بشر نقض میشود، به علت تعبیر غلطی است که از اسلام میشود. تمام آنچه من در 20 سال گذشته سعی کردهام انجام دهم آن بوده که ثابت کنم با تعبیر دیگری از اسلام، امکان برقراری دموکراسی در کشورهای اسلامی وجود دارد. ما نیاز به تعبیری از اسلام داریم که امکان بسیار بیشتری را برای فعالیت زنان ایجاد کند. به اسلامی نیاز داریم که با دموکراسی سازگارتر باشد و حقوق فردی را محترم بدارد.
شما در کنفرانس مطبوعاتی سر خود را با حجاب یا روسری نپوشاندید، آیا با این کار چیزی را میخواستید بیان کنید؟
در درون ایران قانون زنان را ملزم به پوشیدن حجاب میکند از اینرو من آن را رعایت میکنم. اما همانطور که گفتم، من معتقدم که با قرائت پیشرفتهتری از اسلام میتوانیم این مسئله را تغییر دهیم. معتقدم که زنان باید به طور فردی تصمیم بگیرند که حجاب داشته باشند یا نداشته باشند.
فکر میکنید هنگامی که به ایران باز گردید چه خواهد شد؟ آیا میترسید؟
همه چیز چنان سریع اتفاق افتاد که من حتی فرصت نکردهام واقعا دربارهاش فکر کنم. من اصلاً نمیترسم و چندان اهمیتی به آنچه برایم پیش بیاید نمیدهم. به ایران باز خواهم گشت چونکه ایرانیام و میخواهم در کشورم بمیرم. مجسم کنید در خانه هستید و مادرتان زن پیر و بیماری است در حالیکه همسایهی بغلی تان مادری جوانتر و پرجنبوجوشتر است. با این حال نزد مادر پیر و بیمارتان میمانید چون مادرتان است. هنگامی که در پاریس هستم، که به یمن انقلاب فرانسه مردم از تمامی حقوق برخوردارند، لذت میبرم و خوشحالم. اما اینجا وطن من نیست.
امیدتان برای آیندهی ایران چیست؟
امیدوارم ایرانیان جوان بتوانند از من جلوتر بروند. نسل من برای مطلع نگاهداشتن خود وسایل چندانی نداشت. در دوران جوانی من ما نه کامپیوتر داشتیم نه اینترنت. تنها منبع اطلاعاتمان کتابخانهی کوچکی در دانشگاه بود. بنابراین امیدوارم جوانان امروزی بتوانند بیشتر و بهتر از من برای کشورمان فعالیت کنند.
نیوزویک: آیا جایزهی شما نقطهی عطفی برای دموکراسی در ایران است؟
شیرین عبادی: امیدوارم چنین باشد. من همواره در چارچوب قانون عمل کردهام؛ هرگز کاری نکردهام که غیرقانونی باشد. از اعتراضات یدون خشونت پشتیبانی میکنم. اما هنگامی که اوضاع خراب میشود از قربانیان به طور رایگان دفاع میکنم. در سال 1999 که خوابگاههای دانشجویان مورد حمله قرار گرفت، از خانوادهی یکی از قربانیان دفاع کردم و این کار به زندانی شدن من منجر شد. بنابراین امیدوارم این جایزه به حامیان حقوق بشر در ایران جرأت و انرژی بدهد تا به کار خود ادامه دهند. درواقع، بزرگترین نفع این جایزه نشان دادن آن است که هنوز امکان دارد در ایران ماند و برای پیشبرد حقوق بشر کار کرد.
آیا فکر میکنید رژیم میتواند خود را اصلاح کند یا آنکه در بن بستی بین اصلاحگرایان و محافظهکاران گیر افتادهاست؟
من بر این باورم که هنوز هم امکان دارد رژیم را اصلاح کرد، اما اکنون برای اقدام و همچنین تفکر پراگماتیک چندان وقتی باقی نمانده است [دقیقهی آخر است – high time ]. حتی در ایران که اصلاحات مهمی صورت نگرفته است، تعداد مردمی که از اصلاحات حمایت میکنند افزایش یافته است. این مسئله به من امیدواری میدهد که سرانجام [اصلاحات] به وقوع خواهد پیوست.
آیا حقوق بشر میتواند در یک جمهوری اسلامی وجود داشته باشد؟
بین یک جمهوری اسلامی، اسلام و حقوق بشر تناقضی وجود ندارد. اگر در بسیاری از کشورهای اسلامی حقوق بشر نقض میشود، به علت تعبیر غلطی است که از اسلام میشود. تمام آنچه من در 20 سال گذشته سعی کردهام انجام دهم آن بوده که ثابت کنم با تعبیر دیگری از اسلام، امکان برقراری دموکراسی در کشورهای اسلامی وجود دارد. ما نیاز به تعبیری از اسلام داریم که امکان بسیار بیشتری را برای فعالیت زنان ایجاد کند. به اسلامی نیاز داریم که با دموکراسی سازگارتر باشد و حقوق فردی را محترم بدارد.
شما در کنفرانس مطبوعاتی سر خود را با حجاب یا روسری نپوشاندید، آیا با این کار چیزی را میخواستید بیان کنید؟
در درون ایران قانون زنان را ملزم به پوشیدن حجاب میکند از اینرو من آن را رعایت میکنم. اما همانطور که گفتم، من معتقدم که با قرائت پیشرفتهتری از اسلام میتوانیم این مسئله را تغییر دهیم. معتقدم که زنان باید به طور فردی تصمیم بگیرند که حجاب داشته باشند یا نداشته باشند.
فکر میکنید هنگامی که به ایران باز گردید چه خواهد شد؟ آیا میترسید؟
همه چیز چنان سریع اتفاق افتاد که من حتی فرصت نکردهام واقعا دربارهاش فکر کنم. من اصلاً نمیترسم و چندان اهمیتی به آنچه برایم پیش بیاید نمیدهم. به ایران باز خواهم گشت چونکه ایرانیام و میخواهم در کشورم بمیرم. مجسم کنید در خانه هستید و مادرتان زن پیر و بیماری است در حالیکه همسایهی بغلی تان مادری جوانتر و پرجنبوجوشتر است. با این حال نزد مادر پیر و بیمارتان میمانید چون مادرتان است. هنگامی که در پاریس هستم، که به یمن انقلاب فرانسه مردم از تمامی حقوق برخوردارند، لذت میبرم و خوشحالم. اما اینجا وطن من نیست.
امیدتان برای آیندهی ایران چیست؟
امیدوارم ایرانیان جوان بتوانند از من جلوتر بروند. نسل من برای مطلع نگاهداشتن خود وسایل چندانی نداشت. در دوران جوانی من ما نه کامپیوتر داشتیم نه اینترنت. تنها منبع اطلاعاتمان کتابخانهی کوچکی در دانشگاه بود. بنابراین امیدوارم جوانان امروزی بتوانند بیشتر و بهتر از من برای کشورمان فعالیت کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر