۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

تلخ

تو را دود می کنم
تو را با همین آتشی که وسط کلمات روشن است،دود
دود را با همین چشم هایی که وسط خاموشی ، سرخ
خاموشی را روشن می کنم با همین ها
با کابوس ها آتش می زنم تو را بر لب ام
لب سوز است طعم همه چیز
زمان درک ابلهانه ی اشیا و نام ها ست
کندوی بی زنبور و بی عسل
ماهی بی آب و بی علف

تو را با همین کلمات،وسط کابوس ها،آتش
تو را با همین پک،با یک سیگار ،دود
و خاموشی را روشن می کنم با همین چیزهای ریز و میز، شلخت و پلخت
در این بهار بدون درخت.

۳ نظر:

  1. سلام بر آقا شهرام
    خوش حالم از اینکه خوب و سلامت هستید .
    مدتی از شما بی خبر بودیم .
    خوش حال می شم به وب لاگ من هم سری بزنید.

    یاد آن دوران که در رشت بودید به خیر.
    شاد و پیروز باشید .

    پاسخحذف
  2. رضا

    قربان این نوار فیلک سکسی چیست که دروبلاگتان گذاشته اید و یا آن گربه زیر کرست آن خانم چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  3. سلام شهرام جان خوبی ؟خیلی خوشحالم که دوباره شعرهایت را می خوانم .شاد باشی دوست من .

    پاسخحذف

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes