پاييز چهار سال پيش، وقتي سران محفلي اطلاعاتی، شبها توي يكي از شهركهاي غرب تهران گرد هم ميآمدند تا نقشه به قتل رساندن روشنفكران را يك بار ديگر مرور كنند، عدهيي از روشنفكران دينيهم غروبهاي هر چهارشنبه در دفتر مجله كيان حوالي ميدان هفت تير به روال چند سال پيشتر دور هم جمع ميشدند تا راه هاي تحقق مردم سالاري ديني و تجربههاي مشابه را مورد بررسي قرار دهند. بخشي از اين افراد كمي بعد هسته اصلي حزبي را تشكيل دادند كه ابتدا جبهه مشاركت و بعدتر حزب جبهه مشاركت ايران اسلامي خوانده شد. آنها وقتي قتلهاي پاييزي، ماه عسل جامعه مدني مورد نظرشان را خاكستري كرد اعلام موجوديت كرده و نخستين بيانيه هايشان را صادر كردند.
اغلب يكصد عضو موسس مشاركت متعلق به نسل دوم انقلابند، نسلي كه تا پيش از بهمن 57 در دانشگاهها و به واسطهفضاي سياسي نيمه اول دهه پنجاه جذب فعاليتهاي سياسي شد.در كوران سالهاي تند نيمهدوم آن دهه ،اين نسل درس و مشق را در اولويت چندمش قرار داد و در طيف بندي آن سالها چند شقه شد. در اين ميان اغلب چهرههاي شاخصي كه بعدها پاي اساسنامه حزب مشاركت را امضا كردند به دليل داشتن انگيزههاي ديني و روابطي كه با روحانيون روشنفكر نزديك به امام داشتند، در سالهاي ابتدايي پس از پيروزي انقلاب مستقيما به حلقهياران او پيوسته و هر يك به نوعي در سطوحي از حكومت جاي گرفتند. آنها بخاطر جو ضد امريكايي در ايران كمي بعد از پيروزي انقلاب از در و ديوار سفارت امريكا در خيابان طالقاني بالا رفته و با اشغال سفارتخانه و به گروگان گرفتن امريكاييهاي مستقر در آنجا به قوليلانه جاسوسيرا اشغال كردند.
محمد موسوي خوييني روحاني جوان آن سالها از آن پس بود كه حلقه اتصال دانشجويان پيرو خط امام و رهبري انقلاب شد. بخش ديگري از آن صد نفر هم جواناني بودند كه در سالهاي نخست انقلاب به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي پيوسته بودند. اما بعدها بخاطر ا ختلافات در نامهيي كه به امضاي آنها رسيد از عضويت در اين سازمان استعفا داده و سالها صبر كردند تا در نخستين سالهاي دهه هفتاد دوباره به تشكيل و احياي چنين سازماني دست بزنند. گرايش غالب در اعضاي موسس حزب مشاركت چپ بود، البته آنها دو اشتراك ديگر هم داشتند يكي اينكه اغلبشان به مجمع روحانيون مبارز نزديك بودند و ديگر اينكه آنها نيز به مانند اعضاي اين مجمع در سالهاي پس از 68 از بدنه حكومت دور و دورتر راندهشدند. از اين سال بود كه مجمع روحانيون و افراد مورد نظر ما به دلايلي و از آنجملهرو آمدن راست ها بتدريج مناصب حكومتي را ترك گفته و به جامعه بازگشتند. آنها تا پيش از اين، هم در نهادهاي انتخابي چون مجلس و دولت و هم در نهادهاي زيرنظر رهبري انقلاب به فعاليت مشغول بودند اما فضاي اجتماعي و فيلترهايي چون نظارت استصوابي دست به دست هم داد تا برخي از انتقادات عمومي را متوجه ايشان كند و همين بود كه آنها علاوه بر دست نيافتن به مجلس چهارم ، به انحاي گوناگون مجبور به ترك حكومت شدند. از اين زمان به بعد برخي از ايشان براي ادامه تحصيل به خارج از كشور عزيمت كردند و برخي ديگر هم بهنهادهاي اجتماعي بازگشتند.
روزنامه سلام كه موسوي خوييني مديريت آن را به عهده داشت در نيمه اول دهه هفتاد عمدهترين پايگاه ايشان بود و البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم تا هنگام استعفاي سيد محمد خاتمي پذيراي برخي از آنها. در هشت سال رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني رفتار جريان مورد نظر را ميتوان دو گانه خواند آنها در چهار سال اول رياست جمهوري انتقادات تندي را به سياستهاي اقتصادي و سياسي حكومت وارد كردند تا جايي كه برخي از چهرههاي شاخص شان دچار دردسرهايي هم شدند. اما از آن شب زمستاني كه اطرافيان هاشمي نيز از سوي سران جناح راست مطرود اعلام شدند خيلي چيزها عوض شد.
كارگزاران سازندگي» كه در واقع اطرافيان هاشمي پس از آنكه به نيت دوستانشان پي بردند، جدا سري آغاز كرده و در انتخابات مجلس پنجم غوغايي به پا كردند كه خيليها را به فكر فرو برد. بي شك سران مجمع روحانيون، مجاهدين انقلاب و دانشجويان پيرو خط امام هم در همين هنگام بازگشت به صحنهسياسي را مورد بررسي قرار دادند، اما هنوز زود بود پس چهار سال ديگر انتظار كشيدند و البته در اين مدت علاوه بر كاستن از حجم انتقادات به هاشمي و كارگزاران راههاي نزديكي ر ا نيز آزمودند. وقتي سال 1375 به نيمه رسيد شكاف راست تحقق يافته و زمزمههاي تغيير قانون اساسي براي تداوم رياست جمهوري هاشمي خاموش شده بود و كارگزاران در پي چاره به دنبال كسي ميگشتند كه در انتخابات چند ماه بعد رياست جمهوري رقيب قدري براي علي اكبر ناطق نوري باشد كه از مدتها پيش جامعه روحانيت و تشكلهاي همسو برايش حساب ويژهيي باز كرده بودند. مهدي كروبي و بهزاد نبوي ابتدا ميرحسين موسوي را پيشنهاد كردند اما موسوي بنا به دلايلي ترجيح داد كه در چنين عرصهيي وارد نشود.
گزينه بعدي سيد محمد خاتمي بود. او پس از استعفاي تاريخياش با حكم هاشمي رفسنجاني در كتابخانه ملي، روزگار آرامي را ميگذراند و با توجه به شان و پايگاه قابل قبولش در ميان نخبگان ميتوانست گزينهخوبي باشد. شايد اغلب كساني كه در هنگامه انتخابات خرداد 76 پا به ساختمان به آفرين ميگذاشتند به پيروزي كانديداي مورد حمايتشان يقين نداشتند اما گردهم آمده بودند تا از نامزدي حمايت كنند كه پيشتر در اعتراض به فشارهاي پيدا و پنهان حوزه فرهنگ، از وزارت استعفا داده بود. بيگمان خيلي از آنها نيز از سمتهاي خود پيشتر استعفا داده يا كنار گذاشته شده بودند. به علاوه آنها ميخواستند وزن سي اسيشان را در فضاي تازه نيز بسنجند. اما اتفاق عجيبي افتاد. هنوز كار شمارش آرا ادامه داشت كه علياكبر ناطق نوري، پيام تبريكي براي رقيبش فرستاد و سيد محمد خاتمي چندي بعد بر صندلي تكيه زد كه تا پيش از اين هاشمي رفسنجاني بر آن نشسته بود. خاتمي اگرچه بيش از بيست ميليون راي را با خود داشت اما دو واقعيت انكارناپذير در برابرش قرار گرفته بودأ اول اينكه او و يارانش آمادگي تحقق شعارهاي انتخاباتي را نداشتند و ديگر اينكه در پيروزياش شكاف راست و حمايت كارگزاران سازندگي بيتاثير نبود.
آن يكصد نفري هم كه در پاييز 1377 هسته اوليه تشكيل حزب مشاركت را تشكيل دادند به چنين واقعيتهايي انديشيده بودند. جبهه مشاركت خوب شروع كرد، تشكيل اين حزب و همزمانياش با كماي راست و شوك قتلهاي زنجيرهيي قدرت مانور جبهه مشاركت را چنان بالا برد كه بسياري از مواضع آن شگفتزده شدند. «صبح امروز» روزنامهيي كه يكي از اعضاي شاخا مشاركت يعني سعيد حجاريان مديريت آن را برعهده داشت از فضاي فراهم آمده براي ارايه راهكارهاي تسريع در روند اصلاحات بهره گرفت. مشاركت در مدت كوتاهي توانست به حزبي فراگير بدل شود. اين البته بيشتر از هر چيز محصول به روز بودن و حضور فعال در بزنگاههاي اصلاحات بود. بتدريج مشاركت توانست اعضايش را در پستهاي كليدي تثبيت كند. پس از آن و در هنگامه انتخابات مجلس ششم اين حزب توانست از چنان اقبالي برخوردار شود كه بيشترين نمايندگان منتخب، منسوب به آن باشند. تا اين زمان پيوند و تعامل مشاركت با ساير احزاب و گروههاي مرجع به عنوان پشتوانه اين حزب عمل ميكرد اما با آغاز دوره دوم رياست جمهوري خاتمي تا حدود زيادي در مواضع اين حزب و تعاملش با گروههاي ديگر ترديدهايي بروز يافت. بها ندادن به ساير همپيمانان، انتظار پيروي و هماهنگي ديگر گروهها با مواضع خود، اشغال اكثر كرسيهاي كليدي در قوه مجريه، ناتواني در تعيين استراتژي برون ر فت از بنبست،انتخاب تاكتيكهاي گاهاص نابجا، پيشبردن اولويتهاي حزبي به جاي اولويتهاي جنبش اصلاحي و پايين آوردن ظرفيت انتقادپذيري از جمله ايراداتي است كه ميتوان بر رفتار سياسي حزب مشاركت در تعامل با ساير گروهها وارد كرد.
غير از اين جبهه مشاركت از بستر و فضاسازي براي بروز و ظهور خواستهاي جنبش اجتماعي جوانان، زنان و كارگران به عنوان سه جنبش زيرپوستي و اما كلان غافل ماند. از اينها كه بگذريم اين حزب كه به هرحال برنامههاي دولت و مجلس با نام آن گره خورده است هنوز نتوانسته راهكارهاي تازهيي پيش پاي اقتصاد بيمار و نامتوازن كه نارضايتي اغلب مردم را فراهم كرده، ارايه بدهد.
حزبي كه به نوعي حالا نقش حزب مادر را بازي ميكند در سياستهاي اقتصادي تا امروز تنها به اجراي همان نسخهيي مشغول است كه كارگزاران سازندگي تجويز كرده بودند. ميشود پذيرفت كه بخشي از اين ناكارآمدي به خطشكني و مقابله مشاركت با محافظهكاران مربوط ميشود كه هزينههاي زيادي را هم برايش در پي داشته است. اما اين تنها نيمي از مشكلات اين حزب جوان را برطرف ميكند.
چند روز ديگر كنگرهيي در تهران برگزار خواهد شد كه ميتواند آينده اصلاحات را رقم بزند. انتقاد برخي احزاب و گروهها به رفتار مشاركت از هماكنون برخي از آنها را به اعلام انصراف از شركت در اين كنگره وا داشته است يا لااقل اينطور به نظر ميرسد كه آنها از بيم مستحيل شدن درخواستهاي چنين حزبي از شركت در كنگره خودداري ميكنند.
ماههاي آينده در واقع فينال اصلاحات ايراني است،اصلاحاتي كه با اصرار جنبش اصلاحي آغاز شده و به فينال خود نزديك ميشود.
هيچكس نميتواند فراموش كند كه پنج سال پيش ائتلاف تشكلهاي همسو و جامعه روحانيت مبارز با آنكه هيچ آلترناتيو قدرتمندي را پيش رو نداشتند،در يك قدمي برد،بازي را واگذار كردند چرا كه يك گروه سياسي موفق شده بود ديگران را به تبعيت از خود وادار كند و البته هيچكس حق ندارد آن اشتباه را تكرار كند.مشاركت اگرچه در لايههاي حاشيهيي حاكميت شكل گرفت اما ميراثدار حكومتي است كه اعضايش در شكل گرفتن آن نقش بسزايي داشتهاند. هشت سال دوري از قدرت،جنبش اصلاحي و راست پر اشتباه، تاريخ را واداشتهاند تا اصلاحطلبان مشاركت را يك بار ديگر در برابر آزموني قرار دهد كه هركسي نميتواند از آن سربلند بيرون بيايد.
آنها بايد بپذيرند كه جنبش اصلاحي ميتواند به اندازه تاريخ در مقام داوري بيرحم باشد.
این گزارش تحلیلی در ویژه نامه سیاست نامه روزنامه اعتماد منتشر شده است.