دوباره آمدی چشم های سياهت را دوختی بهم که چی.اين که اينجا پشت همه لحظه هاست تو نيستی.تو حالا توی خوشبختی خودت غوطه می خوری پس اين سياهی...بعضی ها هیچ وقت به ویرانه یی...توی شعر و سياست و عشق واين همه سردی و سختی.تو هم اگه جام بودی قاطی می کردی يا چيزی تو اين مايه ها...
۱۳۸۱ مهر ۲۲, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر