۱۳۸۲ مرداد ۷, سه‌شنبه

جعفر پناهی و متشکرم...

وقتی یک کارگردان جهانی که افتخار برای کشورش کسب کرده از تو بخواهد که از خودش به خودش خبر بدهی حتما آدم غمگین می شود که این سطر ها را پشت تلفن برایش بخواند.البته جعفر پناهی احتمالا چندی پیش و در آستانه ورودش به ایران وقتی در فرودگاه مهر آباد یک برگه بی نام و نشان را دیده که از او خواسته تا برای توضیح برخی مسایل به جایی مراجعه کند غمگین تر شده.این هم آن سطرها:
بر اساس گزارش « دانیل سان ژورژو» روزنامه نگار فرانسوی؛ جعفر پناهی سینماگر نامدار ایرانی، از سیزده ژوئیه تا بیست و سه ژوئیه در دو نوبت مورد بازجویی ماموران وزارت اطلاعات ایران قرار گرفته است. او می نویسد:« در بازجویی ها، ملیت سینماگرانی که پناهی با آنان در فستیوالهای جهانی مناسبات داشته است برای ماموران اطلاعاتی ایران از اهمیت برخوردار بوده که این نشان از یک پرونده سازی و اتهامات جعلی به این سینماگر بزرگ ایرانی است. وی در ساختمانی معروف به ساختمان سنگی در خیابان جردن تهران که به وزارت اطلاعات ایران تعلق دارد, در هر نوبت سه تا چهار ساعت مورد بازجویی قرار گرفته است و از وی خواسته شده تا پس از احضار به دادگاه پاسخ دهد که چرا در ایران فیلم های اصطلاحا سیاه و بدون مجوز می سازد. بودجه آن از کجا تامین می گردد. چگونه و به پیشنهاد چه افرادی فیلم «طلای سرخ» بدون مجوز به فستیوال کن فرانسه راه پیدا کرده است. به غیر از وی که شناخته شده ترین تهدید شده در مراکز امنیتی و اطلاعاتی ایران به شمار می آید، طی ماه گذشته بسیاری از سینماگران و هنرمندان از سوی این وزارتخانه در حصارهای اطلاعاتی قرار گرفته اند.«دانیل سان ژورژو» می نویسد: « پناهی فیلمساز و هنرمندی است که مسائل انسانی برایش در درجه نخست قرار دارد و از خودسانسوری متنفر است و همواره با نگاهی مستقل از وابستگی به هر گونه گرایش سیاسی کوشش کرده است بلندگوی واقعیت باشد. او امروز مورد توجه منتقدان سینمای جهان می باشد و سینماگری است که بخاطر خلاقیت های فوق العاده اش جوایز با اهمیت و بزرگی را از فستیوالهای جهانی فیلم بدست آورده است. بسیار دردناک است که او حالا در وضعیتی عادی زندگی را سپری نمی کند. وی می نویسد پس از بابک پیامی دیگر سینماگر شناخته شده این کشور که ماه گذشته در محل کار خود دستگیر و روانه بازداشتگاه شده بود، موارد متعددی از فشار بر روی سینماگر ایرانی مشاهده شده است که این موضوع باعث گردیده تا زندگی هنرمندان ایرانی سخت مورد مخاطره قرار گیرد.
تازه یکی می گفت که چنین برگه یی به دست کیارستمی هم رسیده.
به قول کیهان بدون شرح:یک وقت فکر نکنید که آن جا جای بدی است.نه اصلا خیلی هم خوب است احترام و عزت هم سر جایش.چند تا پرسش دوستانه و احوال پرسی و این که چی می کنی و ... بعضی ها می گویند اصلا این دعوت ها برای آن است که جلوی دعوت به آن زیر زمین را بگیرند.با این حساب یک جور هایی جعفر پناهی یک تشکر هم بدهکار می شود و دیگران هم همین طور.اگر این گمان درست باشد من هم یک تشکر بدهکارم که همین جا تشکر می کنم.

روزگار غریبی است نازنین

علی اصغر رمضان پور معاون فرهنگی وزارت ارشاد هم دیروز گفته:درباره‌ انتشار کتاب‌ ما با مساله‌ زمان‌ انتشار روبرو هستیم‌. گاهی‌ زمان‌ انتشار یک‌ کتاب‌ همزمان‌ می‌شود با موضوعی‌ که‌ ممکن‌ است‌ حساسیت‌ برانگیز باشد. ولی‌ این‌ موضوع‌ این‌ معنی‌ را ندارد، زمانی‌ که‌ بررسی‌ کننده‌، موضوعی‌ را به‌ عنوان‌ کارشناس‌ ما بررسی‌ می‌کرده‌ هم‌ این‌ حساسیت‌ وجود داشته‌ است‌. مثلا ممکن‌ است‌ کارشناس‌ ما کتابی‌ را در تابستان‌ سال‌ گذشته‌ بررسی‌ کرده‌ و کتاب‌ اگر در همان‌ موقع‌ منتشر می‌شد هیچ‌ حساسیتی‌ ایجاد نمی‌کرد اما کتابی‌ که‌ تابستان‌ گذشته‌ مجوز گرفته‌ را ناشر می‌خواهد امسال‌ منتشر کند، این‌ دیگر در حوزه‌ اختیارات‌ ما نیست‌ که‌ به‌ ناشر بگوییم‌ این‌ کتابی‌ که‌ مجوزش‌ را گرفته‌ کی‌ منتشر کن‌. این‌ در حد حقوق‌ و اختیارات‌ خود ناشر است‌. ما نباید نظام‌ نظارت‌ و بررسی‌ را طوری‌ تعریف‌ کنیم‌ که‌ بتدریج‌ همه‌ حق‌ و حقوقی‌ که‌ ناشر به‌ عنوان‌ حق‌ مدنی‌ خودش‌ از آن‌ برخوردار است‌ از دست‌ بدهد. خواهش‌ می‌کنم‌ که‌ به‌ یکسری‌ ملاحظات‌ در حوزه‌ فرهنگ‌ توجه‌ شود.
نکته جالب در اظهارات رمضان پور این است که از این پس دو عامل زمان و احساس را هم باید در سرنوشت کتاب دخالت داد.آیا این حرف ها برای ارسال توپ به زمین حریف نیست؟
چندی پیش یادداشتی نوشته بودم با عنوان تراژدی وزارت.وزیر هم توضیحاتی فرستاده بود برای روشن شدن ذهنم.اما باور کردنی نیست که در این مملکت بر خلاف قانون اساسی فعلی حتا دستگاه عریض و طویلی به نام اداره کتاب با استناد به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که حق قانون گذاری ندارد کتاب ها را سانسور میکند بعد هم تازه نویسنده و ناشر و کتاب توقیف میشود و آخر سر هم آقای معاون وزیر که خودش هم با وثیقه آزاد شده میخواهد با وسط کشیدن پای زمان و مکان و احساس یک جوری سر و ته قضیه را هم بیاورد. سانسور یعنی پایمال کردن حقوق انسان ها و توجیهش هم عذر بدتر از گناه.
.........................
کانون نویسندگان هم که از قدیمی ترین نهادهای صنفی ایران است سرنوشت عجیبی داشته تا حالا و به نظرم این سرنوشت عجیب تر هم شده و می شود.پارسال توی مصاحبه مطبوعاتی همین آقای رمضان پور یکی ازش پرسید که چرا به کانون مجوز فعالیت نمی دهید؟او هم جواب داد که تا حالا هیچ در خواستی به این منظور به دستش نرسیده. پس از آن که جلوی برگزاری مجمع عمومی کانون هم کمی بعد گرفته شد.امسال دوباره یکی از معاون ارشاد پرسیده که سرنوشت کانون چه می شود؟او در جواب گفته که کانون پیشینه سیاسی هم دارد و ارشاد به تنهایی نمی تواند مجوز فَالیت چنین نهادی را صادر کند و وزارت کشور بعلاوه وزارت اطلاعات هم باید در این قضیه نظر بدهند.فکر می کنید اگر یک صد سال دیگر در این باره یکی در این مورد بپرسد چه جوابی خواهد شنید؟

گل‌ زنی‌ به‌ سر حریف‌

یکم‌. وزرای‌ خارجه‌ اتحادیه‌ اروپا هفته‌ پیش‌ در بیانیه‌یی‌ از ایران‌ خواسته‌اند تا با امضای‌ پروتکل‌ الحاقی‌ با بازرسی‌ بیشتر بازرسان‌ تسلیحاتی‌ از فعالیت‌های‌ هسته‌یی‌ ایران‌ موافقت‌ کند. پیوستن‌ ایران‌ به‌ چنین‌ پروتکلی‌ خواسته‌ تازه‌یی‌ نیست‌، شاید بیش‌ از یک‌ سال‌ است‌ که‌ اروپایی‌ها چنین‌ خواسته‌یی‌ را از ایران‌ دارند اما آنها در بیانیه‌شان‌ ضمن‌ تاکید بر این‌ که‌ «ایران‌ با آزمایش‌ موشک‌ شهاب‌ 3 هر کاری‌ را که‌ برای‌ تخریب‌ مذاکرات‌ تجاری‌اش‌ با اتحادیه‌ اروپا می‌توانسته‌ انجام‌ دهد، انجام‌ داده‌ است‌» بار دیگر نگرانی‌ خود از وضعیت‌ حقوق‌ بشر در ایران‌ را ابراز کرده‌اند.
دوم‌.وقتی‌ در یک‌ شب‌ زمستانی‌ هفت‌ سال‌ پیش‌ (سال‌ 1375) سفرای‌ کشورهای‌ اتحادیه‌ اروپا ایران‌ را ترک‌ کردند، بسیاری‌ از تحلیلگران‌ سیاسی‌ بر این‌ باور بودند که‌ سردی‌ روابط‌ با ایران‌ تا مدت‌ها ادامه‌ خواهد یافت‌. آن‌ روزها با وجود تلاش‌ چند ساله‌ هاشمی‌ برای‌ ارتقای‌ سطح‌ روابط‌ با اتحادیه‌ اروپا و چندین‌ دور گفت‌و گوی‌ انتقادی‌، ماجرای‌ میکونوس‌ و هلموت‌ هوفر در کنار برخی‌ از مسائل‌ داخلی‌ مربوط‌ به‌ حقوق‌ بشر به‌ یک‌ باره‌ همه‌ رشته‌ها را پنبه‌ کرد تا جایی‌ که‌ همه‌ سفیران‌ اروپایی‌ به‌ کشورهای‌ متبوع‌شان‌ فراخوانده‌ شدند.
سوم‌.دوم‌ خرداد 76 و آرای‌ بیست‌ میلیونی‌ خاتمی‌ یک‌ بار دیگر روابط‌ ایران‌ و اتحادیه‌ اروپا را بهبود بخشید. خاتمی‌ با تاکید بر تنش‌ زدایی‌ در سیاست‌ خارجی‌ و ارایه‌ نظریه‌ گفت‌و گوی‌ تمدن‌ها در این‌ میان‌ نقش‌ درخوری‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد، تا جایی‌ که‌ بارها با دعوت‌ همتایانش‌ در راس‌ هیات‌های‌ عالیرتبه‌ برای‌ دیدار و گفت‌و گوی‌ دو جانبه‌ راهی‌ کشورهای‌ اروپایی‌ شد. اما حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ در همه‌ این‌ سال‌ها اراده‌یی‌ بر ضد روابط‌ روبه‌ رشد ایران‌ و اروپا وجود داشته‌ است‌. این‌ اراده‌ دو شقه‌، بخشی‌ در داخل‌ ایران‌ و بخشی‌ در خارج‌ همواره‌ کوشیده‌ تا رشته‌ها را پنبه‌ کند. در آن‌ سالها، برخی‌ها در تلاش‌ برای‌ به‌ هم‌ ریختن‌ چنین‌ رابطه‌یی‌ حتی‌ از قاچاق‌ موشک‌ فروگذار نکردند. در دوره‌ ریاست‌ جمهوری‌ خاتمی‌ و همزمان‌ با هر سفر خارجی‌ او حوادث‌ ناگواری‌ رخ‌ داد که‌ به‌ دلیل‌ تکرار چندباره‌ نمی‌توان‌ آن‌ها را اتفاقی‌ دانست‌. یک‌ نگاه‌ به‌ تحرکات‌ برخی‌ محافل‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور همسویی‌ آنها را برای‌ تخریب‌ رابطه‌ ایران‌ و اروپا به‌ رخ‌ می‌کشد.
چهارم‌.چندی‌ پیش‌ هیاتی‌ پارلمانی‌ از ایران‌ برای‌ گفت‌وگو با مقامات‌ پارلمان‌ اروپا به‌ بلژیک‌ سفر کرد. همزمانی‌ برخی‌ حوادث‌ داخلی‌ و خارجی‌با سفر این هیات معانی‌ دیگری‌ را هم‌ به‌ این‌ حوادث‌ نسبت‌ می‌دهد. با این‌ همه‌ مشکل‌ اصلی‌ بین‌ ایران‌ و اروپا تا همین‌ چند هفته‌ پیش‌ پذیرش‌ پروتکل‌ الحاقی‌ بود. اما مرگ‌ زهرا کاظمی‌ بار دیگر مساله‌ حقوق‌ بشر را در این‌ میان‌ پررنگ‌ کرده‌ و به‌ نظر می‌رسد در آینده‌ بر اهمیت‌ آن‌ افزوده‌ خواهد شد.
پنجم‌. اخیرا یکی‌ از چهره‌های‌ جناح‌ مقابل‌ دولت‌ در ایران‌ خواستار برگزاری‌ رفراندوم‌ و کسب‌ نظر ملت‌ در مورد فعالیت‌های‌ هسته‌یی‌ ایران‌ شده‌ است‌. واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ عرصه‌ سیاست‌، عرصه‌ چانی‌زنی‌ است‌. جایی‌ که‌ طرفین‌ ضمن‌ رو کردن‌ برگ‌های‌ برنده‌ تلاش‌ دارند تا امتیازهای‌ بیشتری‌ به‌ دست‌ آورند. از این‌ منظر برخی‌ از رفتارهای‌ داخلی‌ پرسش‌ برانگیزند. ظاهرا برخی‌ها به‌ جای‌ ظرفیت‌سازی‌ برای‌ رو کردن‌ برگ‌ برنده‌ بیشتر تلاش‌شان‌ بر آن‌ است‌ که‌ دست‌ حریف‌ را از چنین‌ برگ‌هایی‌ پر کنند.
منتشر شده در روزنامه اعتماد 7 مرداد 82

۱۳۸۲ تیر ۲۳, دوشنبه

نامه‌هاو دغدغه‌ها

یکم‌. طی‌ روزهای‌ اخیر چند نامه‌ خطاب‌ به‌ سید محمد خاتمی‌ انتشار یافته‌ که‌ از ویژگی‌ خاصی‌ برخوردارند: اغلب‌ نامه‌های‌ شش‌ سال‌ گذشته‌ از خاتمی‌ به‌ عنوان‌ رییس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ و بالاترین‌ مقام‌ اجرایی‌ می‌خواست‌ تا از حقوق‌ شهروندان‌ و یا حقوق‌ مصرح‌ و قانونی‌ نهادهای‌ مدنی‌ یا اشخاص‌ حمایت‌ کرده‌ و یا جلوی‌ نقض‌ احتمالی‌ چنین‌ حقوقی‌ را بگیرد. مضمون‌ اصلی‌ نامه‌های‌ اخیر به‌ خاتمی‌ اما بیش‌ تر به‌ جای‌ شخصیت‌ حقوقی‌ او، بر خصوصیات‌ انسانی‌ خاتمی‌ تکیه‌ کرده‌ و از او می‌خواهد که‌ آن‌ چه‌ نگارندگان‌ نامه‌ها، ناامیدی‌ عمومی‌ از اصلاحات‌ می‌خوانند را بیش‌ از این‌ دامن‌ نزند.
دوم‌. نویسندگان‌ نامه‌های‌ اخیر بیش‌ از آن‌ که‌ شخصیتی‌ سیاسی‌ داشته‌ باشند، سوابق‌ فرهنگی‌ دارند. از این‌ منظر و با توجه‌ به‌ پررنگ‌ بودن‌ شخصیت‌ فرهنگی‌ سید محمد خاتمی‌ و همچنین‌ توجه‌ به‌ متن‌نامه‌ها که‌ با زبانی‌ ادیبانه‌ نگاشته‌ شده‌ اند، می‌توان‌ به‌ نوعی‌ نامه‌های‌ اخیر را توصیه‌های‌ دوستانه‌یی‌ تعبیر کرد که‌ گاه‌ حتی‌ لحن‌ ناصحانه‌یی‌ به‌ خود گرفته‌اند.
با این‌ حساب‌ می‌شود ادعا کرد که‌ فشار لایه‌هایی‌ از نخبگان‌ به‌ سیدمحمد خاتمی‌ برای استعفا آغاز شده‌ و احتمالا در روزهای‌ آینده‌ این‌ فشار تشدید خواهد شد.
سوم‌. سیدمحمد خاتمی‌ بارها تاکید کرده‌ که‌ او رییس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ است‌. او حتی‌ هنگامی‌ که‌ از لوایح‌ دوگانه‌ صحبت‌ می‌کند بارها تاکید کرده‌ که‌ لوایح‌ مورد نظرش‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ فراتر از قانون‌ اساسی‌ را مدنظر نداشته‌ و ندارد. خاتمی‌ حالا با موقعیتی‌ استثنایی‌ مواجه‌ است‌: از سویی‌ روند اصلاحات‌ در ایران‌ چنان‌ کند شده‌ که‌ برخی‌ معتقدند اصلاحات در چار چوب قانون اساسی فعلی به ‌ بن‌بست‌ رسیده است. از سوی‌ دیگر شعار اصلی‌ او یعنی‌ قانون‌گرایی‌ با تعبیری‌ که‌ امیرمحبیان‌ نخست‌ بار یاد کرد یعنی‌ «تور قانون‌»، همه‌ مردان‌ رییس‌ جمهور را به‌ نوعی‌ از اطرافش‌ پراکنده‌. در این‌ میان‌ شرایط‌ بین‌المللی‌ و منطقه‌یی‌ هم‌ بر تصمیم‌های‌ خاتمی‌ تاثیری‌ دوچندان‌ برجای‌ گذاشته‌ است‌. با این‌ حساب‌ باید پذیرفت‌ که‌ نامه‌های‌ اخیر به‌ خاتمی‌ در روزهایی‌ به‌ دستش‌ رسیده‌ که‌ هر حرکت‌ او ممکن‌ است‌ تبعات‌ پیش‌بینی‌ نشده‌یی‌ داشته‌ باشد. شاید تعبیر راه‌ رفتن‌ بر لبه‌ تیغ‌ بیانگر حساسیت‌ مسیر پیش‌ روی‌ خاتمی‌ باشد.
چهارم‌. نامه‌ عبدالکریم‌ سروش‌ به‌ خاتمی‌ در این‌ میان‌ شاید اهمیت‌ خاصی‌ داشته‌ باشد. او در نامه‌اش‌ دستاوردهای‌ خاتمی‌ را در شش‌ سال‌ گذشته‌ مورد انتقاد قرار داده‌ است‌. سروش‌ همچنین‌ انتقاداتی‌ را از شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ که‌ خاتمی‌ ریاستش‌ را به‌ عهده‌ دارد، مطرح‌ کرده‌ است‌ و همه‌ این‌ انتقادات‌ البته‌ به‌ بهانه‌ تعطیلی‌ انتشارات‌ و مرکز پژوهشی‌ بوده‌ که‌ آثار او را منتشر می‌کرده‌ است‌. این‌ استاد برجسته‌ فلسفه‌ علم‌ ودین‌ ، که‌ در زمان تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی ‌ یکی‌ از اعضای‌ شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ هم‌ بوده‌ اما در این‌ نامه‌ هیچ‌ اشاره‌یی‌ به‌ گذشته‌ نداشته‌ است‌.
دکتر سروش‌ در نامه‌ اخیرش‌ خاتمی‌ را در برابر این‌ پرسش‌ قرار داده‌ که‌ آیا به‌ اهمیت‌ خود برای‌ زیست‌ محافظه‌کاران‌ واقف‌ است‌ و اگر هست‌ چرا همچنان‌ چنین‌ امکانی‌ را برای‌ ایشان‌ فراهم‌ می‌کند. موضع‌ روشنفکران‌ همواره‌ نقد قدرت‌ بوده‌ و باید باشد و نامه‌ سروش‌ هم‌ از همین‌ موضع‌ نگاشته‌ شده‌ است‌ اما او هیچگاه‌ جای‌ خاتمی‌ نبوده‌ و نیست‌. دغدغه‌های‌ یک‌ رییس‌ جمهوری‌ بی‌گمان‌ با دغدغه‌های‌ یک‌ روشنفکر متفاوت‌ است‌. خاتمی‌ غیر از پاسخ‌ به‌ دغدغه‌ دیگران‌، این‌ روزها دغدغه‌های‌ شخصیت‌ حقوقی‌ را با خود دارد که‌ ریاست‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ است‌. او موقعیتی‌ یگانه‌ را تجربه‌ می‌کند: رای‌ بی‌ رقیب‌ مردمی‌، مخالفان‌ قدرتمند، دوستان‌ بشدت‌ منتقد و منافع‌ ملی‌ بشدت‌ آسیب‌ پذیر را.
یاداشت منتشر شده در روزنامه اعتماد 23 تیر 82

دن آرام

دن آرام رمان معروف میخاییل شولوخوف ـ نویسنده روسی ـ با ترجمه احمد شاملو، بزودی روانه بازار نشر خواهد شد. مهرداد کاظم‌زاده یا به قول شاملو بابک (مدیر انتشارات مازیار) با اعلام این خبر گفت: ترجمه شاملو در زمان حیات او آماده انتشار بود؛ اما وی به‌دلیل حساسیت روی ترجمه، آن را برای آخرین بار می‌خواست ببینند که در همان روزها درگذشت.وی با اشاره به چگونگی انتشار این رمان گفت: رمان قرار است در دو جلد هزار صفحه‌یی، تا اواخر شهریورماه انتشار یابد.کاظم‌زاده از انتشار چند تابلوی رنگی که از نسخه اصل روسی اثر انتخاب شده و قرار است به اثر افزوده شود، خبر داد و افزود: این کتاب در دست یکی از افراد علاقه‌مند به آثار شولوخوف بود و شاملو نیز به این کتاب و تابلوهای آن علاقه خاصی داشت. پیش از این رمان «دن آرام» با ترجمه «م.به آذین» در چهار جلد منتشر شده بود.

۱۳۸۲ تیر ۱۸, چهارشنبه

قلندران‌ عشق‌ بسیارند/محمد بلوری

آقای‌ گروه‌ فشار، باز دیدمت‌. این‌ بار مقابل‌ در یک‌ تالار سخنرانی‌ در بابلسر، ایستاده‌ بودی‌ با یارانت‌، چوب‌ و چماق‌ و قمه‌ در دست‌، و سینه‌های‌تان‌ پر از باروت‌ کینه‌ها بود.با سینه‌یی‌ پر از باد نخوت‌، با چماق‌ به‌ جنگ‌ اندیشه‌ آمده‌ بودید. آمده‌ بودید تا با ایجاد رعب‌ و وحشت‌راه‌ به‌ سخنران‌ و شنوندگان‌ ببندید.آقای‌ گروه‌ فشار! یادت‌ هست‌؟آن‌ که‌ تکیه‌ بر عصا، با پای‌ چوبین‌ می‌آمد، چگونه‌ در هجوم‌ یارانت‌، بر روی‌ پله‌ها سرنگون‌ شد؟افراشته‌ قامتی‌ بود که‌ در جنگ‌ با دشمن‌، یک‌ پای‌ خود را به‌ پای‌ شرف‌ و آبروی‌ ملتی‌ نثار کرده‌ است‌.آن‌ روز عصازنان‌، دلخوش‌ از فضایی‌ که‌ به‌ تاوان‌ قامت‌ سرو و پای‌ استوارش‌، فراهم‌ آمده‌ بود، سخن‌ در آزادی‌ بشنود اما زنجیر خشم‌ و نفرت‌ بر پیکر خمیده‌اش‌ فرو کوفتید و بر روی‌ پله‌ها سرنگونش‌ کردید.اما کاش‌ در آن‌ خشم‌ و خروش‌تان‌، نگاهی‌ به‌ چهره‌ غمزده‌اش‌ می‌کردید، شاید همان‌ بود که‌ در هنگامه‌ جنگ‌ و زیرباران‌ خمپاره‌های‌ زوزه‌کش‌، با پای‌ شکسته‌، تن‌ خونینش‌ را به‌ خاک‌ داغ‌ خاکریز می‌کشید تا پیکر مجروح‌ امثال‌ تو را به‌ پناه‌ سنگری‌ بکشاند.و یا آن‌ روحانی‌ را در میان‌ جمع‌ مردم‌ به‌ یاد بیاور که‌ چگونه‌ پرده‌ حرمت‌ را دریدید و با تهدید و ناسزا راه‌ بر او بستید، کاش‌ در آن‌ لحظه‌ها به‌ چهره‌اش‌ نگاه‌ می‌کردی‌. آنگاه‌ به‌ یاد می‌آوردی‌ که‌ هزاران‌ جوان‌ هموطن‌ تو ، برای‌ حضور در جبهه‌های‌ جنگ‌، از قاف‌ قرآن‌ او گذشته‌اند و از زمزمه‌ نیایش‌ او، تبرک‌ جسته‌اند.اگر چهره‌ او را می‌شناختی‌، شاید، شاید می‌فهمیدی‌ که‌ از میدان‌ جنگ‌ در راه‌ شرف‌ و آبرو تا رقا زنجیرها و قمه‌ها در میانه‌ میدان‌ کینه‌ها، چند قدم‌ فاصله‌ است‌. اندازه‌ بگیر برادر، متر کن‌، شاید دریابی‌ فاصله‌ جانبازان‌ آزاده‌ تا میراث‌خواران‌ چه‌ فاصله‌ها است‌.افسوس‌ که‌ نمی‌دانی‌ در حلقه‌ زنجیر به‌ دستان‌، تنها مانده‌یی‌. نمی‌دانی‌ که‌ با تیغ‌ کینه‌ها به‌ جنگ‌ آفتاب‌ آمده‌یی‌ و شبی‌ پرخوف‌ و هراس‌ می‌جویی‌ تا «اسم‌ شب‌» را تنها در گوش‌ غوغاگرانی‌ زمزمه‌ کنی‌ که‌ در ظلمت‌ با تو هماوایی‌ می‌کنند. شبی‌ پرخوف‌ و هراس‌ را آرزو می‌کنی‌ که‌ قلندران‌ عشق‌ از بیم‌ جان‌ و آبرو در پستوی‌ خانه‌ها زندانی‌ شوند.اما افسوس‌ نخوانده‌یی‌ تاریخ‌ را تا بدانی‌ هرگاه‌ زورمدارانی‌ با تهدید و ارعاب‌، لب‌ها را بسته‌اند، تنها سینه‌ها را از باروت‌ کینه‌ها انباشته‌اند تا جرقه‌یی‌ فاجعه‌انفجار را فریاد زند. ولی‌ در زمانه‌ ما، قلندران‌ عشق‌ بسیارند.
یاداشت محمد بلوری در روزنامه اعتماد 18 تیر 82

۱۳۸۲ تیر ۱۶, دوشنبه

بی عشق همه نعش کشن

آقای هامیل آیا بدون عشق می شود زندگی کرد؟
جواب نداد.کمی چای نعناع که برای سلامتی خوب است نوشید
.
.
آقای هامیل آیا بدون عشق می شود زندگی کرد؟
گفت؛ بله.بعد انگار که خجالت کشیده باشد سرش را پایین انداخت.
زدم زیر گریه

۱۳۸۲ تیر ۱۵, یکشنبه

بیانیه 222

بیانیه‌ای با عنوان بیانیه 222 نفر از افراد سیاسی ـ فرهنگی و دانشگاهی در مورد رویدادها و بازداشتهای اخیر خطاب به سران قوای سه‌گانه‌ منتشر شد.به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا، در این بیانیه با اشاره به ناآرامی‌های هفته‌های اخیر در تهران و برخی شهرستان‌ها و بازداشت جمعی از دانشجویان و فعالان سیاسی از جمله تقی رحمانی، هدی صابر، امیر طیرانی، رضا علیجانی، علی اکرمی، مهدی امینی زاده، عبدالله مؤمنی و محسن سازگارا، این امر عموما برخلاف موازین و شؤون اسلامی خوانده شده است.نویسندگان این بیانیه ضمن اعتراض به آنچه که رفتارهای خشونت‌آمیز خوانده‌اند، در این زمینه از حمله‌ی لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه و خوابگاه‌های دانشجویان شهید بهشتی و علامه طباطبایی و . . . همچنین حمله به دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های شهرستان‌های مختلف کشور یاد کرده و آن را تهدید کننده‌ی امنیت و ناقض انسانی حقوق شهروندان دانسته‌ و خاطرنشان کرده‌اند که ادامه‌ی این اقدامات، خود عامل مهمی در افزایش خشونت و تضعیف قدرت ملی و مستمسک دخالت خارجی است.نویسندگان این بیانیه با ادعای این که بخش کثیری از این افراد در محل کار یا منزل و مستقل از درگیری‌های موجود دستگیر شده‌اند، هیچ گونه ارتباطی با حوادث اخیر نداشته‌اند، نسبت به روند بازجویی و وضعیت جسمی و روانی بازداشت شدگان ابراز نگرانی جدی کرده‌اند.نویسندگان این بیانیه خواستار توقف آنچه آن را بازداشت غیرقانونی دانشجویان و فعالان سیاسی خواندند و نیز آزادی کلیه‌ی افراد بازداشت شده، شدند.در این بیانیه آمده است: در صورتی که مقامات قضایی، مستنداتی مبنی بر اتهامات بازداشت شدگان در اختیار دارند، با تفهیم به موقع اتهامات مطابق قانون نسبت به رسیدگی اتهامات و تشکیل دادگاه علنی مطابق اصل 168 قانون اساسی با حضور وکیل و هیأت منصفه سریعا اقدام شود. در این صورت بازداشت شدگان تا تشکیل دادگاه رسیدگی به اتهامات امکان ملاقات منظم و مستمر وکلا و خانواده‌ها با بازداشت شدگان فراهم گردد.این بیانیه خواستار معرفی، محاکمه و مجازات عاملان اصلی ناآرامی‌ها و آشوب‌های اخیر و حمله کنندگان به افراد که منجر به ضرب و شتم آنان گردیده، شده است.نویسندگان این بیانیه در خاتمه خواسته‌اند: هیأتی مرکب از نمایندگان ریاست جمهوری و مجلس با افراد بازداشت شده، ملاقات و نحوه‌ی برخورد با آنان را مورد بررسی قرار دهند.

۱۳۸۲ تیر ۱۰, سه‌شنبه

یک در یک

حکاکی روی آثار و ابنیه واجد ارزش های فرهنگی و تاریخی جرم محسوب شده و مجرمان علاوه بر جبران خسارت، به حبس از یک تا 10 سال محکوم می شوند. مدیر دفتر حقوقی سازمان میراث فرهنگی کشور گفته: نوشتن یادگاری و حکاکی روی آثار و ابنیه تاریخی جرم محسوب شده و مطابق ماده 558 قانون مجازات اسلامی ( تعزیرات ) ،با مجرمان برخورد قانونی می شود.( میراث خبر)
وقتی برای نوشتن روی کاغذ معمولی آدم را چند سال حبس کنند باید هم برای نوشتن روی ابنیه تاریخی یک تا ده سال حبس ببرند...

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes