دلم برا تنهایی خودم می سوزه والبته خیلی بیشتر از اونی که فکرش را بکنی.این یک
این روزها گاهی عکسی ازم چاپ میشه توی روزنامه که اصلا شبیه خودم نیست.من حالا خیلی لاغر و پیر شدم و البته ریشو.اون عکس مال سه چهار ماه پیشه.مال موقعی که زنده بودم شاید یه روز دوباره اون از توی گوری که زنده زنده خاک وفراموشش کردی دوباره پاشه و بیاد پیش تو.ولی فعلا با قرصای آرامبخش توی گورش آرام گرفته.اینو گفتم که دو چیز رو گفته باشم:اینکه میشه تو چند ماه خیلی پیر شد. واینکه کسی فکر نکنه که خیلی بهم خوش میگذره.در ضمن پای تو هم گیره توی این نامردی وباقی قضایا....این دو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر