۱۳۸۱ اسفند ۲۴, شنبه

مرگ بر شانه های شعر

عمرم شکسته است
جا به جا نمي شود اين اوراق
رخ در رخ تمام آينه ها
مي بارد و هنوز
تو در راهي...
محمد بياباني هم ديگر شعر نخواهد گفت عين فرخ تميمي که تمام...۸۱ نمي توانست دست خالي بماند وهمين است که مرگ بر شانه هاي شعر مي نشيند دوباره.آن ها حالا رفته اند جايي که هدايت و نيما و شاملو و گلشيري و ديگران دور هم نشسته اند و مي نويسند هنوز.
نام مرا دهان تو بيدار مي کند
در بيشه هاي فندق و سنجاب
تا مادر زمين
پيغام خاک را بسرايد
با آفتاب...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes