سينا مطلبي هم بازداشت شد.اتهام او اقدام عليه امنيت ملي بوسيله فعاليت هاي هنري است.چقدر با مزه اما صبر کن از اين با مزه ترم ميشه.مي گي نه؟ مي بيني...
عکس هاي يادگاري صدام را توي روز هاي آخر حتما ببينيد.فالاچي ميگه:چهره ديکتاتور ها هميشه خنده دار است تازه چشم هم مي درا نند که به بچه بگويند اگر اطاعت نکني تنبيه مي شوي.توي يه اردوگاه اسراي عراقي يه سرباز که گوش نداشت گفت سال ۱۹۹۴ به خاطر سه روز مرخصي ويه روز غيبت تنبيه شده.بله گوشش را براي تنبيه بريده بودن و باقي قضايا ...
امروز اول ارديبهشت است
يك امروز اول ارديبهشت است، روز سعدي. او هفت قرن پيش دوست كلمات شد و هنوزاهنوز هم دوست كلمه و انسان باقي مانده و ميماند. سعدي با بوستان و گلستان ما را ميراث دار عمر گرانش قرار داد، عمري كه سرشار از زندگي بوده. ميراث سعدي به ما ميآموزد كه شعر جداي از زندگي نبوده و نيست، بلكه خود زندگي است. سعدي براي نزديكتر شدن به همين زندگي است كه آرام نگرفت و نميگيرد يك جا. خودش را پرت كرد توي رودخانه عشق، شور و شعور، رفت تا به درياي شعر برسد و اين كه هفتصد سال پس از زمانهاش، اول ارديبهشت نام سعدي را بر پيشاني خود و دل ما مينويسد حكايت رسيدن اوست، رسيدن به درياي شعر و شور و شعور: شب عاشقان بي دل چه شب دراز باشد / تو بيا كز اول شب، در صبح باز باشد.
دو امروز اول ارديبهشت است. ارديبهشتي كه محمدمختاري را به شعر داد. مختاري هفتقرن بعد از سعدي خودش را پرت كرد توي رودخانه شعر. او با شعرها و شعورش، با زندگي و حتي مرگش ميخواست نگاه كردن به دنيا را بياموزد به ما. بلوغ را به انسان بياموزد و به يادمان بياورد كه انسان معاصر شعور است: «بالغ شديم تا در يكديگر نگريستيم/ دنيا نگاه كرد، من شكفتم/ و من نگاه كردم/ دنيا شكفت»
سه امروز اول ارديبهشت است.سهراب امروز چشمهايش را به روي دنيا ميبندد تا قطار خالي سياست را نبيند، زمانه شاعركش را نبيند. به شعر قول داده بود كه «تا ته بودن» بدود و دويد. اين را سطرهاي شعرش ؤابت كرده است و تعهدش به زندگي و تعهدش به مرگ. او با دستهاي عجيبش و با نگاه عجيبترش حالا توي عكسهاي اندكش ايستاده و يكسر به صدايي اندوهگين ميخواند:من تو را زيستمو هميشه من ماندم و تاريك بزرگ، من ماندم و همهمه آفتاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر