۱۳۸۲ شهریور ۲۹, شنبه

آن عینک سیاه و مثلا روز ملی شعر

دیروز مثلا روز ملی شعر بود.معلوم نیست بر اساس چه معیار هایی حضرات این روز را روز ملی شعر اعلام کرده اند.قصدم بد گفتن به شهریار نیست که به نظرم آن چه در سال های آخر عمرش نوشت ـ و حضرات را خوش آمد‌ ـ باید با یک درجه تخفیف در پرونده شاعری او نا دیده گرفته شود.او هم بالاخره باید زندگی می کرد گیرم که این اواخر یک کمی هم برای مستمری و این طور حرف ها زیر بیرق این و آن سینه هم زده باشد.
روز ملی شعر فراتر از این حرف هاست اما و به نظرم احتیاجی نبود و نیست که روز تولد یا مرگ این شاعر یا آن شاعر باشد برای همین هم آن بالا نوشتم مثلا.قسمت دردناک این مثلا روز ملی شعر دخالت حکومت است در فرهنگ و اعمال سلیقه حضرات که اتفاقا خودشان را شعر شناس هم می دانند و این همان مصیبتی است که نیما را فرستاد آستارا و اخوان را گوشه گیر کرد و شاملو را خانه نشین و در همه این هشتاد و چند سال گذشته و به خصوص در این بیست و چند سال شعر را به نخستین قربانی سانسور تبدیل کرده است و شاعران را هم.میرزاده عشقی و فرخی یزدی و خسرو گلسرخی و سعید سلطانپور تا محمد مختاری همه قربانیان همان عینک سیاهی هستند که پشتش کسانی شعر را مدح می خواهند و شاعر را همراه حکومت.شعر ما قربانی زیاد داده برای استقلالش.و همین است که حالا هم هیچ کس نمی تواند با دستور و بخشنامه و این طور حرف ها برای شعر روز ملی تعیین کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes