۱۳۸۲ آبان ۲۲, پنجشنبه

یاد بين نجدی

وقتی آدم دلش بگیرد توی یک شب که انگار دیر شده و پیر.چه کار می شود کرد جز این که به شعر بگریزد و با شعر.بیژن نجدی حالا شش سال بیشتر است که توی گورش پای آن تپه های سرسبز خوابیده و البته توی شعر هاش بیدار است هنوز.این سطر ها بیداریش را شهادت می دهند:

تو را هم چنان دوست خواهم داشت

بسیار پیش‌تر از امروز
دوستت داشتم در گذشته‌های دور
آن قدر دور
که هر وقت به یاد می‌آورم
پارچ‌بلور کنار سفره‌ی من
ابریق می‌شود
کلاه کپی من، دستار
کت و شلوارم، ردای سفید
کراواتم، زنار
اتاق، همین اتاق زیر شیروانی ما
غار
غاری پر از تاریک و صدای بوسه‌های ما
و قرن‌های بعد تو را هم‌چنان دوست خواهم داشت
آن‌قدر که در خیال‌بافی آن همه عشق
تو در سفینه‌ای نزدیک من
من در سفینه‌ای دیگر، بسیار نزدیک‌تر از خودم با تو
دست می‌کشیم به گونه‌های هم
بر صفحه‌ی تلویزیون.


زوزه‌های یوزپلنگان

گودالی در من
در استخوان و ذهن
هم در نهان من
گودالی در من است
لب‌ریز خاک و خاک‌آلوده‌ی یک خالی
که پر می‌شود گاهی از بوی برنج
از سوگواری خرما
گاه دریا
در ژرفای خسته‌اش
فریاد سرداران
گاهی مرگ زوزه‌های یوزپلنگان است
آه گودال سیاه من در من
از گیسوان آتش گرفته می‌آید؟
یا برگ‌برگ کهنه‌ی تقویم؟
این دود؟
که می‌گذرد از دهلیز‌های تو.
.........

آیا باید از پوپولیسم ترسید؟

تعجب انگیز است که عموماً با پدیده یِ پوپولیسم با شکلی کلیشه ای، چون پدیده ای بی معنا یا نوعی «پیش آمد بدیع» برخورد میشود. یک جا برای تحلیلی آشفته از پیروزی لویز ایناسیو «لولا» دو سیلوا در برزیل بکار گرفته میشود؛ جای دیگر برای تحلیل سیاست هوگو چاوز در ونزوئلا؛ چندی پیش در صدر آرا قرار گرفتنِ آقای کریستف بلوشر از اتحادیه دمکراتیک میانه رو در سوئیس را با آن توضیح میدادند و در گذشته ترقی برنارد تاپی را در فرانسه و مدتها پیش برای تحلیل پوژادیسم یا بولانژیسم به آن توسل می جستند...ادامه
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes