۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

12 آذر؛یک دهه از ربودن و قتل وحشیانه محمد مختاري گذشت

ده سال پیش درست در چنین روزی محمد مختاری ،شاعر،شاهنامه پژوه،محقق و منتقد ادبیات ، و عضو کانون نویسندگان ایران از سوی گروهی از ماموران وزارت اطلاعات ربوده شد.
آن ها مختاری را همان روز پس از چند ساعت چرخاندن در شهر به ساختمان اطلاعات مردمی وزارت اطلاعات در بهشت زهرا بردند.در آن جا چند نفری ، و با طنابی نفرین شده  او را خفه کردند برکف اتاق منحوس قدرت،تا دل "مرادشان" را شاد کنند که "شاعر را کشتیم".
آن طناب و آن مزدوران کمتر از هفته ای بعد با محمد جعفر پوینده ، مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عضو کانون نویسندگان نیز  تنها چند روز مانده تا روز جهانی حقوق بشر،همان کردند که با مختاری در آن اتاق منحوس.جنازه محمد مختاری را پس از آنکه جیب هایش را خالی کردند،شبانه با ماشین مبدل به پشت کارخانه سیمان ری بردند و سر به نیست کردند. 
پنج روز طول کشید تا پسرش سیاووش در ردیف جنازه های ناشناس سردخانه ای پدر شجاع و بزرگ اش را که به دست آدم کشان اطلاعات از پا در آمده بود،شناسایی کند.مختاری آدم بزرگ و شجاعی بود.روشنفکر آزاده ای که جرمش نوشتن بود.
این چند روز بشتر از آن ماجراها خواهم نوشت.اما در این لحظه بیشتر از هر چیز خودش باید حرف بزند.صدای او با ماست، همان طور که شعرهاش.مختاری دوست کلمه، آزادی و انسان بود.
صدای محمد مختاری که یک ماه و نیمی قبل از آن کشتار وحشيانه پاییزی در مصاحبه ای با بخش فارسی رادیو فرانسه از شعر و انسان می گوید را بشنوید.این صدا به ما می گوید که چه چیزی در وجود محمد مختاری بندگان قدرت را بر مي آشفت ، و اکنون خواب شان را به کابوس بدل می کند.


۱ نظر:

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes