شود خیلی چیز ها نوشت.می شود کلمه را پرواز داد.یا یک جور هایی فریاد زد با کلمه.وقتی ابر های عالم همه در دلم می گریند حق دارم لابد که از خودم بپرسم بی آرزو چه می کنی ای دوست.توی این هیاهو کلمه شده عشق و عشق کلمه شده.یاد گرفته ام حالا که چطور ندیده بگیرم خودم را.یاد گرفته ام که خودم را و دلم را چطور سانسور کنم.و همین است که تلخ شده روز ها و نگاهم تلخ شده.و همین است که گاهی سکوت می کنم چرا که سکوت سر شار از سخنان نا گفته است...
۱۳۸۲ مرداد ۱۶, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر