۱۳۸۲ مرداد ۳۱, جمعه

دلتنگی

یک هفته یی می شه که اصفهانم.اصفهان شهر پر جنب و جوش با عالی قاپو و نقش جهان و چهلستون و سی و سه پل و این همه زیبایی.همیشه هم مرا یاد هوشنگ گلشیری انداخته .وقتی فهمیدم که هرمز علی پور هم توی شاهین شهر است با رضا رستمی وعلی یاری رفتیم به سراغش او آن جا توی یک جور غربتی بود که هنوز دلم گرفته برای اون همه تنهاییش.چند روزی هم عمران صلاحی بود و خرابی هاش.شاملو در باره نامبرده گفته که :اون فقط اسمش عمران است وگرنه هرجا که پاش برسه خرابی بار میاره.برای همینم بود که خرابش شدم.احمد گلشیری هم بعد دو بار پیغام که برایش گذاشتم به شکل غیر منتظره یی آمد و خوشحالم کرد.او حالا فقط به ترجمه هاش فکر می کنه و.امروز قرار بود یکی مرا ببره سر خاک احمد میر علایی هنوز نیامده که بریم.فکر میکنم اگه نرم اون جا ضرر کردم.
اگه بناها و بقایای تاریخی اصفهان دیدنیه چیزای زیاد دیگری هم برای دیدن داره یکیش دل اون هایی ست که دوست شان دارم.
کلی خاطره تشدید شده توی دلم مونده حالا. و این سوغاتی که روی دست و دلم می مونه. دلی که توی تنهایی هاش می دونه که برای چی و کی هنوز زندگی رو به این تن خسته پمپاژ می کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes