۱۳۸۲ مرداد ۱۸, شنبه

اتاق معجزه و تاریخ آن

برای من هر وقت که اصلاح طلبان داخل کشور حقیقتی را ناگفته گذاشته و از آن میگذشتند ، یا اینکه فقط نیمی از حقیقت را بیان میکردند این سوال وجود داشت که آیا جو ارعابی که بر این "غمگین خراب آبادی" که میهن من باشد حاکم است موجب اینگونه برخورد با "حقیقت" میگردد یا اشکال در دیدگاه اینگونه بیانگران حقایق است؟ چرا مبدا تاریخی هر واقعه ای از آنجا شروع می‌شود که بازیگرانش یا "خودی"ها هستند و یا "رقبا"ی امروزی؟
حسن جعفری پنجشنبه ١٦ مرداد ۱۳۸۲به نقل از ایران امروز http://www.iran-emrooz.de
نشریه ایران امروز مقاله ای بقلم آقای شهرام رفیع‌زاده به نقل از سایت "امروز" منتشر ساخت بنام "اتاق معجزه". "در ایران ما یک اتاق هست که عین همه اتاق‌ها دیوار دارد و البته دری که بسته است همیشه. رفتن به این اتاق بیشتر از آنکه دست آدم باشد دست خود اتاق است. خیلی‌ها تا امروز وارد این اتاق شده‌اند ولی آدرسش را فقط بعضی‌ها دارند. در ایران ما یک اتاق هست که تاریکی توی آن حرف اول را میزند. حرف آخر را البته صداهایی که به آدم میگویند چطور میتواند رستگار شود. از ویژگی‌های این اتاق یکی اینست که تمام گذشته آدم را میداند ، حتی کارهای ناکرده ، حرف‌های ناگفته ، راههای نا رفته. این اتاق فکر آدم را هم میخواند و حتی برایشان فکر هم می‌سازد." این قابل تقدیر است که کسی در کشور ما به خود جرات میدهد در باره اتاقی حرف بزند که تا کنون به هیچکس رحم نکرده است. این اتاق مدتهاست که آنچنان سیطره وحشتناک و غیرانسانی ای بر فضای سیاسی کشور حاکم ساخته که دلمشغولی و نگرانی میهن دوستانی که به امر سیاست اشتغال دارند ، سالهای سال نه دیگر شکنجه و اعدام ، که این اتاق باصطلاح معجزه است و هراس و دلنگرانی از درهم کوبیده شدن روحشان ، شخصیت شان و نامشان. اینکه اینگونه نگریستن در یک جامعه پیرامونی مثل جامعه ما به مقولات نام و مقاومت و شرف و غیره تا چه حد با یک نگرش مدرن و انسانی به این مقولات خوانایی دارد ، امر دیگری است که در فرصتی دیگر باید بدان پرداخت ، چراکه تا این مفاهیم روشن نشود این کالا همچنان خریدار دارد و در نتیجه تولید کننده و فروشنده. اما اکنون صحبت این اتاق است که وجود دارد ، حکومت میکند و معجزه هم برای صاحبانش می‌آفریند.در مقاله آقای رفیع زاده به گوشه ای از فجایع غیر انسانی که این اتاق آفریده اشاره گشته و همچنین یادی شده است از برخی از قربانیان آن که وجدان و افتخار ملتی بوده و هستند ، اما آنچه توجه مرا به این مقاله جلب کرد تلاشی بود که برای پیدا کردن تاریخ این اتاق شده است. ‏ "نخستین پرده برداری از اتاق معجزه شاید به زمستان سال 1375 برمیگردد که زجرنامه فرج سرکوهی انتشار یافت. اما پیشتر نیز پخش برنامه تلویزیونی هویت نشانه‌هایی از وجود چنین اتاقی را نمایان ساخته بود. عزت اله سحابی و غلامحسین میرزا صالح و البته سعیدی سیرجانی در برابر دوربین نشان دادند که روزگاری را در چنین اتاقی گذرانده‌اند. نگاهی به زمان ضبط فیلم اعتراف این اشخاص میتواند سابقه وجود چنین اتاقی را به پیشتر هم برگرداند. عزت اله سحابی در تاریخ 23 خرداد 69 بازداشت و در تاریخ پنجم آذرماه همان سال آزاد شده و غلامحسین میرزا صالح در تاریخ 7 مهر 71 بازداشت و چند هفته بعد آزاد شده بود. با این حساب میتوان ادعا کرد که اتاق معجزه ای که از آن حرف میزنیم پیشینه اش به نخستین سالهای دهه هفتاد بر میگردد."من نمیدانم این مبدا تاریخی برای اتاق یاد شده بر چه اساسی انتخاب شده است. آیا فقط اشتباه محاسبه است یا "حسابگری"؟ برای من هر وقت که اصلاح طلبان داخل کشور حقیقتی را ناگفته گذاشته و از آن میگذشتند ، یا اینکه فقط نیمی از حقیقت را بیان میکردند این سوال وجود داشت که آیا جو ارعابی که بر این "غمگین خراب آبادی" که میهن من باشد حاکم است موجب اینگونه برخورد با "حقیقت" میگردد یا اشکال در دیدگاه اینگونه بیانگران حقایق است؟ چرا مبدا تاریخی هر واقعه ای از آنجا شروع می‌شود که بازیگرانش یا "خودی"ها هستند و یا "رقبا"ی امروزی؟ آیا آقای رفیع زاده نمیدانند یا نمیخواهند بگویند که ساختمان این اتاق از همان فردای پس از انقلاب که محمود جعفریان‌ها را وادار کردند بگویند غلط کردم و سپس اعدامشان کردند شروع شده و پرده برداری از آن هم نه به اوایل دهه هفتاد که به اوایل دهه شصت برمیگردد؟ همانزمانی که آقای لاجوردی و همکارشان آقای گیلانی (رییس فعلی دیوانعالی کشور) خدایان وجود و جان جوانان این مرز و بوم بودند؟ به یاد نمی‌آورید دهها نوجوان را که باقتضای شور جوانی جذب مجاهدین شده و لاجوردی دسته دسته آنان را گریه کنان به شوهای تلویزیونی میکشاند و بعد از آنجا روانه میدان‌های اعدام می‌کرد؟ بیاد نمیاورید دهها جوان میهن پرست چپ را که لاجوردی جلادوار در کنارشان می‌نشست ، وادارشان می‌کرد به چهره خود چنگ بکشند و بعد هم بدون استثنا اعدامشان میکرد؟ خسرو قشقایی یادتان رفت که چگونه از اتاق معجزه آنزمان عبور کرد و جاسوس آمریکا از آب در آمد؟ شوهای تلویزیونی سال 63 یادتان رفت که چگونه افرادی نظیر عباس حجری را که 25 سال قهرمان مقاومت زندان‌های شاه بود جلوی دوربین تلویزیون باصطلاح خود شکستند ، 5 سال دیگر در زندان نگه داشتند و سرانجام او و یارانش را در جریان فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی اعدام کردند؟ عمویی هنوز در مقابل تان هست که بار 25 سال زندان شاه و 13 سال زندان رژیم فعلی را بر دوش دارد ، یادتان رفت که چه بر سرش آوردند؟ معجزات آن اتاق معجزه بسیار بزرگتر از مال اتاق معجزه فعلی بود و گردانندگانش هم بسیار بی‌رحم‌تر و بی‌مروت‌تر ، اما افسوس در اینست که قربانیان آن اتاق نیز بسیار تنهاتر و بی پناه‌تر از قربانیان اتاق معجزه فعلی بودند. آری ، اتاق تاریک‌تر و صاحبانش شقی‌تر بودند که قهرمانانی مثل حجری و شلتوکی را قربانی کردند و امثال حجتی کرمانی که انگشت بدهان الله‌اکبر گفت برای خدایی که اتاق معجزه اش کوهها را هم میتواند در هم شکند ـ و من مانده ام که چطور کاظم بجنوردی و ابوالقاسم سرحدی زاده آنشب پای تلوزیون نشستند و به این خدا شک نکردند؟ ـ. آری آقای رفیع زاده ! آن روز‌ها نه روزنامه‌های نیمه آزادی بودند و نه نمایندگان اصلاح طلبی که برای یارانشان فریاد اعتراض سر دهند. قربانیان آن اتاق معجزه تنهای تنها بودند و فرمانده کل قوای آن اتاق هم نه شیخ منبری کنار حرم که رهبر عظیم الشانی بود که 15 سال پیش در چنین روزهایی فرمان قتل عام همه آن اسیران را بدست سربازان گمنامش صادر کرد. هزاران تنی که در آن شبهای وحشتناک زندانهای سراسر ایران دسته دسته به چوبه‌های دار سپرده شدند و کسی هم صدایش در نیامد. نه کمیسیون اصل نودی که تحقیق کند ، نه روزنامه ای که اشاره ای کند ، نه دانشجویی که به خیابان بریزد. فقط خانواده‌هایی دردمند که حتی اجازه سوگواری بر مزار عزیزانشان نیز نیافتند. مزار عزیزانشان؟ اصلا مزارشان کجاست؟ شما می‌دانید؟ راستی شما و یارانتان 15 سال پیش این روز‌ها کجا بودید؟ امروز چه میکنید؟ 15 سال دیگر این روز‌ها ممکنست در این باره چیزی بگویید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes