۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

پروژه اعتراف گیری شهروند؛رسوایی اتاق معجزه،همراهی با یاران در بند

نمی دانم این « پروژه اعتراف گیری شهروند » را دیده اید یا نه. ولی ایده جالبیه برای بی اعتبار کردن دستگاه اعتراف سازی و یک جور همدلی و همراهی با دوستان بازداشت شده ای است که شبانه روز در بازداشتگاه های مخوف،زیر ضرب و زور شکنجه های جسمی و روانی قرار دارند تا به کارهای نکرده اعتراف کنند.این ایده و کاری که شهروند آغازش کرده اگر نمونه های مشابه بیشتری داشته باشد می تواند « اتاق معجزه » را که یکی از ابزارهای اجرای نقشه های شوم آغایان برای وطن ما و علیه همه ماست به « اتاق مضحکه » دستگاه اعتراف سازی و ابزاری علیه خودشان تبدیل کند.
قدرت طنز را نباید دستکم بگیریم که همان قدر که پرداختن جدی به زوایای تاریک دستگاه اعتراف سازی می تواند بی اعتبارش کند،طنز هم می تواند.نباید قدرت طنز را دستکم گرفت.


شهروند در این باره نوشته:"آنچه این روزها در ایران می گذرد در ژانرهای گوناگونی قابل پژواک است. حضور میلیونی جنبش مردم (که اگر حماسه نخو انیم، چه بنامیمش) با ددمنشانه ترین شیوه های حاکمان و زورمداران و چماق به دستان سرکوب می شود (انگار تراژدی یونان باستان را می خواهند تعریف تازه ای کنند) و به این هم بسنده نمی کنند چاشنی کمدی اعترافات تلویزیونی را به آن اضافه می کنند. کمدی که آنقدر روی صحنه رفته است که دیگر کسی را نمی خنداند. خطر اما در آنجاست که کارگردانان این صحنه های کمدی های دل به هم زن با وادار کردن چهره های شناخته شده جنبش به اعتراف، سرانجام بتوانند تقلب ها و تخلف های حکومتی را که مشروعیتش را از دست داده و به سختی رسوا شده، بپوشانند. ما نویسنده ها و همکاران شهروند از همه نویسندگان، هنرمندان و اهالی اندیشه و گفتگو، در سراسر جهان می خواهیم با نوشتن اعترافنامه های دروغین و خنده دار، این حربه کهنه و فرسوده را از دست تعزیه گردانان بگیرند. ما با نوشتن این اعترافنامه ها داوطلبانه خود را کنار کسانی می گذاریم که در شرایط سخت بازداشت و زندان و سرکوب، ناگزیر اعتراف کرده اند. آنها را واداشته اند و وا می دارند که بگویند قصد راه اندازی انقلاب مخملی را داشتند، که از کشورهای خارجی پول گرفته اند، که می خواستند با دامن زدن به آشوب، خواب و آرامش را از کشور و مردم برگیرند، که گناه خون ندا و نداها بر گردن چماقداران موتورسوار نیست و آشوبگران خود، آنها را کشته اند که به مقاصد کثیف خود برسند... ما هم اعتراف می کنیم که قصد راه اندازی انقلاب مخملی را داشتیم، ما از خارجی ها پول گرفته ایم، ما اعتراف می کنیم که نویسنده ایم، که هنرمندیم، که سینماگریم، که اهل اندیشه ایم... آری ما به همه این چیزها اعتراف می کنیم.
ما بر آنیم که با نوشتن این اعترافنامه های دروغین و اغراق شده می توانیم به یاری آن یارانی بشتابیم که در دست شکنجه گرانی چون قاضی مرتضوی و حسین شریعتمداری چاره ای جز اعتراف ندارند. اعترافنامه های زورکی را با اعترافنامه های ساختگی بی بها کنیم. اعترافنامه های خود را برای چاپ و انتشار به شهروند بسپاریم."

این هم نمونه های اعترافات؛
من هم اعتراف می کنم/حسن زرهی
من هم اعتراف می کنم/لیلی پورزند
اعتراف به زبان خوش/میرزا تقی خان، و اعتراف می کنم که نویسنده ام/بهرام بهرامی
اعتراف می کنم که مفت خوری کرده ام
اعتراف می کنم که عمدا به جای قم در کردستان به دنیا امدم/نیاز سلیمی
اعتراف می کنم که...

۲ نظر:

  1. بامزه تر از بقیه اعتراف می کنم که عمدا به جای قم در کردستان به دنیا آمدم بود.

    پاسخحذف
  2. اگه من جای اقایون بودم حاضر بودم زیر به اصطلاح شکنجه بمیرم وجونمو پای عقیدم بدم واعتراف نکنم همون کاری که مردای واقعی کردن

    پاسخحذف

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes