دو روز پيش متهم به قتل لاله سحر خيزان آمده بود اينجا.بقيه اش بماند براي بعد...
باز هم مي نويسم كه شب هاي بي ستاره نمانه نمانه/بي مهري زمانه نمانه نمانه...
اين روزها اگر چه سياه و تاريكند برايم اما بوي بهار را هم توي خودشان دارند.يك روز فروغ گفته ايمان بياوريد به آغاز فصل سرد و توي دي ماه آمدن و توي بهمن رفتن را هم داشته با خودش.من به زمستان ايمان دارم اما راستش را بخواهي به بوي پيراهنت اين جا و اكنون بيشتر.به آمدنت.به آمون.بدون اميد بدون ايمان وگر نه بدون تو يك لحظه نمي شد نمي شود اين كابوس را تاب آورد...همين و يادت. همين و همه ي اين راه دراز و اين همه عشق. فكر كنم بقيه اش مهم نيست.برهنه بگو برهنه خاكم كنند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر