۱۳۸۱ آذر ۱۵, جمعه

آخر هفته

كاش از پي صد هزار سال از دل خاك چون سبزه اميد بر دميدن بودي...آخر هفته اين روز ها بيشتر شبيه راه رفتن توي گورستان مي ماند پر سكوت و كابوس.توي اين كابوس هر چه راه مي روم نمي رسم.پيچاپيچ راه همين طور ناگهان پيچيده بر دست و پاهام.و بوي مرگ دارد همه جا را پر مي كندكه اصلا مهم نيست.آن همه رويا اگر قرار باشد بميرد برف اگر نيايدو تو توي برف.همه ديوانه يي را توي برگ ها خواهند ديد كه با خودش بازي مي كند:ديوانه يي كه توي نفرين ابدي پاييز عين حافظ قرن هاست كه دست هاش را رو به آسمان گرفته و دعا مي كند كه عشق به زمين برگردد...آي عشق آي عشق چهره آبي ات پيدا نيست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes