۱۳۸۱ آبان ۳۰, پنجشنبه

رویای تو و آزادی

روياي آزادي خواهي ما ايرانيان هم ديگر خودش يك قصه شده.اين روزها در اعتراض به حكم اعدام آقاجري دانشگاه ها و دانشجويان در برنامه هايي شركت مي كنن كه البته تنها نيستن.برادران لباس شخصي هم اونجا تشريف دارن.امروز توي صنعتي شريف مقداري سر و دست شكسته و بعضي عكاس ها و خبر نگاران هم بي نصيب نموندن.گويا اين حكم اعدام به خواست يك آقاي محترمي صادر شده كه حالا در برابر دستور مقام بالاتر هم كوتاه نمياد.راستي ميگن تو برنامه هاي اين روزا يه سعيد هم تو لباس شخصي ها بوده.اوناي ديگه هم بودن.اون گلوله زده تو مخ طرف آزاده اين يكي تو دانشگاه حرف زده حكمش اعدامه.پاييز هميشه اينجا پر از خبر و حادثه بوده.عاليجنابان كه پيشتر توي پاييز چار سال پيش دسته گل به آب دادن و اون گند عالم گير رو .حالا دوباره اومدن و گويا يك تشكيلاتي هم درست كردن 1+10 كه امنيت رو تامين كنند.يكیش همان داكتور كه همه جور رسانه يي رو در اختيار داره.بقيه رو هم ميشه حدس بزني.عاقبت اين قصه ممكن يه تراژدي باشه يا يه كمدي.
پيشاني سختي است سنگ كه روياها در آن مي نالند...روياي تو و آزادي چقدر شبيه همند.نزديك تر از همه چيز و دور آن قدر دور كه گويي هيچ گاه توي دستهام نبوده يي.باور كن اين حبس سخت است اما به خاطر تو مي كشم.قانون خودش هم شما را دوست دارد...من شما را بيشتر از قانون دوست دارم...هميشه كه اين طور نمي مونه...اين هم اميد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes