۱۳۸۱ آبان ۲۶, یکشنبه

ضد تبلیغ

يک.اينجانب شهرام رفيع زاده از مدتي پيش هيچ گونه ربطی به گروه فرهنگي روزنامه خودمان ندارم.وفقط در گروه سياسی هستم و لاغير...اخيرا يکی دوبار هم اسمم آنجاها آمده که حتما به روال معمول اشتباهی در کار بوده وباقی قضايا...
دو.اين حرف به معنی اون نيست که ادبيات رو گذاشتم کنار.ولی احتمالا ادبيات منو کنار ميذاره.لااقل خيلی ميتونن اين طور فکر کنن...
سه.روزنامه نگاريم ديگه حال نمی ده وقتی دلت داره می ترکه و نمی تونی بنويسی که مبادا قاضی جوان روزنامه را تعطيل وباقی قضايا کنه.خب معلومه که دل زده ميشی.وقتی مثلا جلو همشهری رو تو شهرستان ها ميگيرن که جام جم تو تيراژ اول بشه خب اينم لابد يه جور عدالته که معنيش رو فقط قاضی مرتضوی و احتمالا قاضی اژه ای ميدونن.و وقتی به يه روزنامه نگار تو اين مملکت به اين درندشتی پروانه روزنامه نمي دن و اونای ديگه رو يه شبه با امريه می فرستن تعطيلات خب تکليف خيلی چيزامعلومه.
چار.روزايي که مياد خيلی عجيبه.اگه يهو شنيدين که مثلا گنجي و باقي و خيلي های ديگه اومدن بيرون و باقي قضايا جا نخوريد.جناب صدام حسين فشار رو يه جورايي از سر گذروند.معلوم نيست بقيه چيکار می کنن...
اما ميماند ياد تو و اين دل بي قرار و تنهايي و تنهايي.و اين يقين که تو و آزادي از جنس هم ايد و يک روز با هم می آييد عين شعر.ناگهان و تا هميشه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes